کینههای قدیمی باعث سقوط اسد شد +جزئیات
تحولات سوریه و سقوط اسد در عرض ده روز باعث به وجود آمدن این سوال میشود که چرا نظامی سوریه سقوط کرد؟
با آغاز روند اجرایی شدن توافق آتشبس در لبنان، پروژه تحول جدید در خاورمیانه از شمال سوریه کلید خورد. نیروهای تحریرالشام یا همان جبهه النصره که پیش از این در جریان ناآرامیهای سوریه پس از سال ۲۰۱۱، در کنار سایر گروههای تروریستی از جمله داعش علیه دولت دمشق میجنگیدند، بار دیگر در پوشش جدیدی، با هدف سرنگونی دولت سوریه، تحرکات خود را آغاز کردند.
نکته قابل توجه در خصوص این تحول جدید اما پیشروی با سرعت و غافلگیرکننده این گروه بود که خیلی زود توانستند حدود تصرفات خود را بهصورت قابل توجهی افزایش دهند و در نهایت نیز به دمشق برسند.
بخشی از پازل این پیشروی غافلگیرکننده اما خیلی زود و در روز جمعه هفته گذشته در ترکیه پیدا شد؛ رجبطیب اردوغان، بعد از مراسم نماز در استانبول و درحالیکه تحریرالشام موفق به تصرف حلب شده بود، خطاب به خبرنگاران با اشاره به اینکه هدف نهایی این نیروها دمشق است، گفت: «آرزو میکنم پیشروی نیروهای ضدرژیم پس از حلب، ادلب و حماه به سمت دمشق بدون حوادث یا فجایع ادامه یابد».
رئیسجمهور ترکیه همچنین از رهبری سوریه ابراز ناامیدی کرد و گفت: «ما از بشار اسد درخواست کردیم و گفتیم: بیایید آینده سوریه را با هم تعیین کنیم. متأسفانه پاسخ مثبتی دریافت نکردیم». اردوغان روز شنبه نیز بار دیگر در خصوص تحولات سوریه گفت: «رژیم بشار اسد، مستقر در دمشق اهمیت و معنای دستی را که ترکیه دراز کرده بود درک نکرد».
آنچه رئیسجمهور ترکیه در روزهای جمعه و شنبه به آن اشاره کرده مربوط به درخواست اردوغان برای دیدار با همتای سوری خود در جریان رقابتهای انتخاباتی ترکیه و پس از آن است که هر بار با مخالفت بشار اسد مواجه شده بود. رئیسجمهور سوریه در اوایل سال جاری میلادی نیز بار دیگر بر موضع خود در مخالفت با دیدار با رئیسجمهور ترکیه مادامیکه نیروهای این کشور در خاک سوریه هستند، تاکید کرده بود.
هرچند در جریان تحولات اخیر که منجر به سقوط دمشق شد، این تنها رئیسجمهور ترکیه در منطقه بود که تلاش کرد نمایش قدرت داده و پیشاپیش پیروزی بر بشار اسد را جشن بگیرد، اما آنکارا تنها بازیگری نبود که در جریان جنگ داخلی و پس از آن در کنار مخالفین مسلح حکومت اسد قرار گرفت و گروههایی همچون جبهه النصره (تحریرالشام)، طیفی از حامیان منطقهای را در کنار خود داشتند.
در میان این کشورها، عربستان و حامیانش پس از چند سال از پایان جنگ داخلی و نابودی داعش از سوی ائتلاف ایران و روسیه، در ظاهر دشمنی با بشار اسد را کنار گذاشته، سفارتخانههای خود را به دمشق بازگرداندند و از رئیسجمهور سوریه در اتحادیه عرب اشستقبال کردند. با این حال قطر همچنان در صف مخالفین اسد ایستاد و حتی به بازگشت او به اتحادیه عرب رای نداد. دوحه ضمن رد عادیسازی روابط با دولت دمشق اعلام کرده بود که برای بازگشت این کشور به اتحادیه عرب نیاز به یک اجماع عربی است.
ترکیه نیز هرچند در این سالها تلاش میکرد تا با برقراری ارتباط با دمشق، از سیر تحولات عقب نماند و همچنین بتواند راهی برای بازگشت مهاجرین سوری به کشورشان بیابد اما در عین حال حاضر به ترک خاک سوریه نیز نبود و حضور نظامی و حمایت تسلیحاتی و لجستیکی از مخالفین حکومت دمشق را نیز تداوم بخشیده بود. هرچند شاید با گذر زمان، دستهای پشت پرده بیشتری آشکار شود. کینه از خاندان اسد از سوی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای اما سابقهای بیش از یک دهه گذشته دارد.
عدم تبعیت از قاهره و تداوم دشمنی با اسرائیل
سوریه در کنار مصر، از اضلاع مهم محور عربی در سه جنگ ۱۹۴۸، ۶ روزه و رمضان علیه اسرائیل بود که برخلاف قاهره، هیچگاه به روند عادیسازی روابط با تلآویو تن نداد. حافظ اسد، زمانی به حکومت رسید که ۳ سال از جنگ ۶ روزه میگذشت که طی آن بخشهایی از خاک این کشور یعنی بلندیهای جولان به اشغال ارتش اشغالگر درآمده بود. ۳ سال پس از به قدرت رسیدن حافظ اسد، انورسادات، رئیسجمهور وقت مصر، ایده یک جنگ آزادیبخش را با همتای سوری خود مطرح کرد تا هر دو کشور بتوانند اراضی تحت اشغال خود را از اسرائیل پس بگیرند؛ چراکه قاهره نیز صحرای سینا را در جریان جنگ ۶ روزه از دست داده بود.
جنگ رمضان یا یوم کیپور در ۶ اکتبر ۱۹۷۳ و در آخرین ساعات روز مقدس یهودیان، با حمله غافلگیرانه ارتشهای مصر و سوریه به مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان آغاز شد. روزهای نخست عملیات با پیروزی ارتش مصر و سوریه همراه بود، سادات اما به مفاد عملیات پایبند نماند و مصر پس از آزادی کانال سوئز، ناگهان پیشروی را متوقف کرد و همین امر موجب شد تا ارتش اسرائیل تمام توان خود را متوجه سوریه کند که توانسته بود در جریان پیشرویهای خود جولان را پس بگیرد اما مجدداً آن را از دست داد.
پذیرش آتشبس از سوی قاهره نیز بدون آنکه با موافقت دمشق همراه شود اعلام شد و سادات پشت اسد را خالی کرد و اسد نیز مجبور شد تا ترک مخاصمه را بپذیرد. رئیسجمهور مصر در ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷ به تلآویو سفر کرد تا مقدمات روند عادیسازی روابط با اسرائیل را کلید بزند و یکسال بعد نیز توافق کمپ دیوید را با میانجیگری آمریکا امضا کرد.
اما سوریه که در جریان جنگ یوم کیپور، پالایشگاه حماه را که تنها پالایشگاه سوریه به شمار میرفت، ۳ نیروگاه برق، بنادر طرطوس و بانیاس و قسمت اعظم بندر لاذقیه، بیشتر پلهای در دست احداث خط آهن لاذقیه به سد فرات و همه مخازن بنزین خود را از دست داده بود، با مشکلات متعدد اقتصادی دست و پنجه نرم کرد و هیچگاه راه مصر را در پیش نگرفت.
آوردگاه بعدی میان سوریه و اسرائیل در جریان جنگ داخلی لبنان رقم خورد که دمشق بهرغم آنکه همچنان با تبعات جنگ یوم کیپور دست به گریبان بود مجبور شد تا با توجه به تحرکات تجاوزکارانه اسرائیل در لبنان، برای حفظ منطقه و تنفس خود وارد میدان نبرد دیگری شود.
همراهی با جمهوری اسلامی ایران
با آغاز مبارزات علیه حکومت پهلوی، حافظ اسد با حلقه وصل امام موسی صدر و شهید چمران به حامی و مأمن مبارزان ایرانی تبدیل شد که برای فرار از دستگیری و آموزشهای نظامی راهی این کشور میشدند. رئیسجمهور سوریه همچنین به سفارتخانههای این کشور بهویژه فرانسه که محل تبعید امام خمینی (ره) بود دستور داده بود که از هیچ کمکی به همراهان ایشان دریغ نکنند.
علی جنتی، سیدیحیی رحیمصفوی و محمد غرضی از جمله مبارزین شاخصی بودند که از مساعدت رهبری سوریه در جریان اقدامات خود بهره میگرفتند و تجمع ایرانیان در محله زینبیه دمشق را سازماندهی میکردند. یحیی رحیمصفوی در خاطراتش روایت میکند که در نتیجه حمایتهای دولت سوریه، پایگاههایی برای آموزش مبارزین ایرانی فراهم شده بود و در این پایگاهها انقلابیون ایرانی با گروههای مبارز فلسطینی آموزش میدیدند.
علی جنتی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی و سفیر پیشین ایران در کویت نیز در روایت برخورد دولت سوریه در برابر تسخیر سفارت ایران در دمشق در سال ۵۷ میگوید:«در همین زمان چون احساس کردیم که ممکن است به پلیس سوریه خبر بدهند و پلیس به آنجا بیاید، مراقبت میکردیم که کسی تلفن نکند اما به هر حال مقامات سوریه که از قضیه اطلاع پیدا کرده بودند، به آنجا آمدند.
پلیسها در اطراف سفارت مستقر شده بودند و دوستان با آنها صحبت کردند و آنها را توجیه نمودند. چون ما با سوریه روابط خیلی خوب و نزدیکی داشتیم و روابط سوریه و شاه خیلی خوب نبود؛ لذا آنها هیچ عکسالعملی به این اشغال نشان ندادند و بدین ترتیب دوستان ما در سفارت ماندند».
سوریه اولین کشور عربی و سومین کشوری بود که انقلاب ایران را رسمیت شناخت که یکی از عوامل مهم آن تنها ماندن این کشور در برابر اسرائیل پس از عادیسازی روابط قاهره با تلآویو بود که دمشق را نیازمند یک متحد جدید در برابر رژیم اشغالگر میکرد. حافظ اسد در این برهه زمانی تلاش کرد تا اطمینان کشورهای عربی منطقه را نسبت به ایران جلب کند چراکه وقوع یک انقلاب علیه حکومتی شاهنشاهی در خاورمیانه، فضای ترسی را در میان حکام عرب پدید آورده بود.
از منظر دولت سوریه، با سقوط شاه، اوضاع ایران عوض شده و ایران دوره شاه، یعنی ایرانی که دوست اسرائیل و مزدور آمریکا از بین رفته و دشمنی با امپریالیسم و صهیونیسم جایگزین آن شده بود. حافظ اسد معتقد بود که امام خمینی(ره) یکی از دهانههای گاز انبری را که شاه و اسرائیل با آن اعراب را چیزی حدود سه دهه تحت فشار گذاشته بودند شکسته است.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز، سوریه بار دیگر علیه رژیم بعث صدام حسین در کنار تهران ایستاد و حمایتهای نظامی و سیاسی گستردهای را آغاز کرد و این در حالی بود که بخشی از خاک سوریه در اشغال اسرائیل بود و نیروهای نظامی این کشور نیز در لبنان حضور داشتند. حمایتهای سوریه از ایران در جنگ تحمیلی در چند بَعد صورت گرفت؛ نخست حمایت سیاسی این کشور بود که نهتنها در مقاطع مختلف، از اجماع اتحادیه عرب علیه تهران جلوگیری کرد بلکه تصویر مورد نظر بغداد برای ترسیم یک جنگ عرب- عجم را از بین برد و وقتی سوریه در کنار ایران ایستاد این تبلیغات تأثیر خود را تا حد زیادی از دست داد و مشخص شد که ایران هیچ نقشهای برای بر هم زدن امنیت جهان عرب ندارد و این جنگ، جنگ عجم و عرب نیست.
دمشق همچنین در تامین تسلیحات مورد نیاز ایران در دوره جنگ تحمیلی و درحالیکه تحریمهای تسلیحاتی سنگینی بر علیه کشورمان برقرار شده بود، تلاش کرد تا جایی که در بیان فرماندهان جنگ، از این کشور به عنوان یکی از منابع مهم تامین تسلیحات در طول تجاوز به خاک ایران یاد شود. حافظ اسد همچنین فرماندهان ایرانی را به دستیابی به فناوری موشکی ترغیب کرد و خود نیز در مسیر تامین موشک به تهران کمک کرد.
بر این اساس، ایران گروه ۵۰ نفره کارشناسان را برای آموزش به سوریه فرستاده و با موشکهای سوریه و نحوه استفاده از آنها آشنا شدند. فرماندهی کارشناسان ایرانی حاضر در سوریه را شهید حسن طهرانیمقدم بر عهده داشت و کلاسهایی که برای آنها ترتیب یافته بود از گستره بالایی برخوردار بود که فرماندهی سکو، مونتاژ و بارگیری موشک، تزریق سوخت، استقرار موشک و نصب کلاهک، نصب سرجنگی، گروه هواشناسی، گروه تست و… را شامل میشد. دولت سوریه همچنین در بین سالهای ۱۹۸۶ تا سال ۱۹۸۸ چندین موشک «اسکاد بی» در اختیار ایران قرار داد.
یکی از اقدامات تعیینکننده و مهم اسد در حمایت از ایران در طول جنگ زمانی رقم خورد که سوریه در سال ۱۹۸۲ خط لوله نفتی عراق به دریای مدیترانه را قطع کرد. این خط لوله که نفت عراق را (به میزان ۵۰۰ هزار بشکه در روز) در اختیار نفتکشها قرار میداد، برای بغداد از اهمیت حیاتی برخوردار بود و اقدام دمشق، درآمد نفتی عراق را تا ۳۰ درصد کاهش داد. این ضربه چنان برای رژیم بعث عراق سهمگین بود که بلافاصله تلاش خود را برای سرنگونی حکومت سوریه افزایش داد و شروع به تسلیح نیروهای اخوانالمسلمین در خاک سوریه کرد.
حمایت از حزبالله و تحقیر رهبران عرب
در ۱۵ آگوست سال ۲۰۰۶ و تنها یک روز پس از پایان جنگ ۳۳ روزه حزبالله و اسرائیل، بشار اسد در جریان سخنرانی خود در چهارمین کنفرانس روزنامهنگاران سوری، مقاومت را ضرورت دستیابی به صلح و احقاق سرزمین و حقوق عربی دانست و رهبران عرب را به خدمت به منافع آمریکا و اسرائیل متهم کرد. این سخنرانی رئیسجمهور سوریه درحالیکه در طول ۳۳ روز پیش از آن به یکی از اضلاع مثلث مقاومت در منطقه بدل شده بود، خشم رهبران عرب را به همراه داشت.
سوریه که از آغاز شکلگیری مقاومت در لبنان و حتی پیش از آنکه انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی برسد و تهران تصمیم بگیرد تا نیرویی تحت رهبری خود به نام حزبالله را در این کشور سازماندهی کند، به حامی این تفکر در همسایه جنوبی بدل شده بود، در سالهای پس از پایان جنگ داخلی و دوران حضورش در لبنان نیز به این حمایت تداوم بخشید. دو بلوک اصلی در جریانات سیاسی لبنان موسوم به جریان ۸ و ۱۴ مارس نیز زمانی به وجود آمد که در پی ترور رفیق حریری، نخستوزیر لبنان در ۱۴ فوریه ۲۰۰۵، زمانی که طرفداران نخستوزیر فقید، دمشق را به ترور او متهم کرده و خواهان خروج سوریه از لبنان شدند، شکل گرفت.
بر این اساس، ابتدا حامیان سوریه، یعنی حزبالله و امل و حامیان مسیحی سوریه در ۸ مارس در بیروت تجمع کردند و ۱۴ مارس نیز بیروت شاهد تجمع حامیان خروج سوریه از لبنان بود. سوریه یکسال پس از خروج از لبنان، در جریان جنگ ۳۳ روزه به محور ترانزیتی برای انتقال تجهیزات تسلیحاتی به حزبالله از سوی ایران تبدیل شد و حتی در مقطعی نیز بشار اسد با ارسال پیامی به سیدحسن نصرالله، دبیرکل وقت حزبالله لبنان از آمادگی ارتش این کشور برای پیوستن به جنگ خبر داده بود.
تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه
«به زودی احزاب مخالف در ترکیه که از حکومت سوریه حمایت میکردند، از این رفتار خود خجالت خواهند کشید چراکه من و اعضای حزب به دمشق سفر خواهیم کرد تا با برادرانمان ملاقات کنیم و سوره فاتحه را بر سر قبر صلاحالدین ایوبی قرائت کنیم، سپس وارد صحنهای مسجد بزرگ امویان دمشق خواهیم شد و مقبره صحابه پیامبر یعنی بلال حبشی و ابنعربی را زیارت و از دانشکده سلیمانیه و ایستگاه حجاز دیدار خواهیم کرد.
در آن زمان در کنار برادران سوری، خداوند را شکر خواهیم کرد». این سخنان رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۱۲ و در زمانی است که او نخستوزیر ترکیه بود. او در ادامه سخنرانی آتشین خود افزود: «ما در همان راهی گام برمیداریم که نیاکان پیروزمان همانند سلطان آلپ ارسلان و سلطان محمد فاتح گام برداشتهاند».
دولت ترکیه که تا پیش از سال ۲۰۱۱، روابط نزدیکی با سوریه و رئیسجمهور آن داشت تا جایی که یکدیگر را متحد استراتژیک نامیدند، همزمان با آغاز ناآرامیها در سوریه، از معارضین دولت بشار اسد حمایت کرده بود و رئیسجمهور این کشور نیز بارها با صراحت بر لزوم پایان حکومت بشار اسد سخن گفته بود. جملاتی همچون «اسد تروریست است و باید برود» و «نمیتوان با کسی که دستانش به خون حدود یک میلیون انسان آلوده است، آینده را در سوریه بنا کرد»، از جمله اظهارات رجب طیب اردوغان در سالهای جنگ داخلی در سوریه است.
در ابتدای این حمایت همهجانبه، این سوال بسیار در اذهان مطرح میشد که به چه علت بهرغم تلاش سالیان قبل دو کشور در بالا بردن سطح همکاری، آنکارا اینچنین علیه دمشق موضعگیری میکند. پاسخ اما ریشه در معادلات قدرت در خاورمیانه داشت و سوریه در مقاطع مهمی، در مقابل محوری قرار گرفته بود که ترکیه در آن حضور داشت و آن مباحثی مربوط به نقش دو کشور و البته ایران در عراق و لبنان داشت که هر کدام به تنهایی برای آنکه خشم رئیسجمهور ترکیه را نسبت به همتای سوری خود برانگیزد، کفایت میکرد.
برای مثال، دمشق در مقطعی پس از انتخابات پارلمانی عراق در سال ۸۹، درحالیکه آنکارا حامی ایاد علاوی بود، به جبهه حامیان نوری مالکی پیوست و پشت ترکیه و قطر را خالی کرد. بشار اسد همچنین به خواست ترکیه برای استفاده از نفوذ خود برای فشار بر حزبالله در جهت حفظ سعد حریری در سمت نخستوزیری جواب رد داد چراکه آنکارا و دوحه انتظار داشتند که سوریه از نفوذ خویش بر حزبالله استفاده کرده و سیدحسن نصرالله را قانع کند تا طرح میانجیگرانه ترکیه-قطر برای پایان دادن به اختلافات ناشی از دادگاه بینالمللی پرونده ترور رفیق حریری در لبنان را بپذیرد.
در ۱۳ سال گذشته نیز، ترکیه بهرغم نقشآفرینی در روند آستانه برای بازگرداندن ثبات به سوریه اما مهمترین قدرت خارجی بود که از شورشیان مستقر در شمال سوریه حمایت میکرد. آنکارا در طول جنگ داخلی سوریه از گروههای اسلامگرای مختلفی حمایت میکرد. پیشروترین و مهمترین گروه شورشی، هیئت تحریرالشام (HTS)، جبهه النصره سابق، یک سازمان جهادی است که امروز نام خود را تغییر داده و مدعی شده که برخی از مواضع افراطی خود را کنار گذاشته است.
نشانههایی وجود دارد که تسلیحات به کار گرفته شده از سوی این گروه معارض از جمله پهپادها از طریق ترکیه در اختیارشان قرار گرفته است و همچنین این باور وجود دارد که ترکیه از تدارک آغاز عملیات تحریرالشام مطلع بوده است. متحد اصلی ترکیه در میان شورشیان اما ارتش ملی سوریه (SNA) است که بهرغم نامش، یک نهاد کاملاً وابسته و تحت فرمان آنکاراست.
با گذشت کمتر از یک هفته از سقوط حکومت بشار اسد در سوریه و استقرار معارضین مسلح در پایتخت این کشور، قطر به عنوان نخستین کشور منطقه اعلام کرده که در حال بررسی امکان احیای روابط دیپلماتیک با سوریه است اما مشخص نیست آیا ترکیه در آینده نزدیک همچنان از تصمیم خود برای حمایت از معارضین بشار اسد رضایت داشته باشد.