جهان زیر باروت تنش و جنگ؛ هر سو که نگاه می‌کنیم درگیری و آشوب است!

شاید جهان امروز شاهد تلخ‌ترین روزگار برای انسان‌ها باشد؛ هر گوشه‌ای را که نگاه‌ می‌کنیم درگیری، جنگ و خونریزی بر سر قدرت است که گویا پایانی برای این روزهای شوم نیست!

میخائیل میلنیچینکو، نویسنده و طنزپرداز روسی، در کتاب «داس و خنده» نکته بسیار جالبی درباره ضربه‌های بزرگی که زمامداران شوروی به کشورهای عضو جماهیر شوروی سابق زدند نوشته که در تاریخ حکمرانی‌های سیاسی ماندگار و پندآموز است. نکته اینست که «بعد از برکناری خروشچف (از معروف‌ترین زمامداران شوروی که زمانی نخست ‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود) به او پیشنهاد شد مسئول مرکز درمان سرطان شوروی شود.

خروشچف گفت: من که از سرطان چیزی سر درنمی‌آورم. به او گفتند اشکالی ندارد. وقتی مسئولیت کشاورزی را برعهده داشتی گندم از بین رفت، شاید اگر مسئول سرطان بشوی آن هم از بین برود».

این نکته، چه واقعی باشد و چه طنز، جلوه‌ای از واقعیت‌های زمامداری سیاسی جهان امروز را در خود دارد.

به چهار گوشه جهان نگاه کنید، غیر از جنگ و خون‌ریزی و منازعات کثیف بر سر قدرت، چیز دیگری در عرصه حکمرانی‌ها دیده نمی‌شود. اوکراین، سالهاست میدان نبرد روسیه و غرب است و صدها هزار انسان قربانی این جنگ قدرت شده‌اند.

در آمریکا رئیس ‌جمهوری مستقر است که شخصاً هوش و حواس مستقری ندارد ولی با ارسال بمب‌های سنگرشکن و ۲۰۰۰ پوندی برای صهیونیست‌ها مردم غزه و لبنان را پودر می‌کند. و حالا به جای او یکی از شرورترین عناصری آمده که در دوره اول ریاست ‌جمهوریش بر آمریکا بی‌مبالات بودن خود را به اثبات رساند. در فلسطین اشغالی باند جنایتکاری بر سر کار است که فقط در ۱۴ ماه ۴۵ هزار انسان بی‌گناه را به قتل می‌رساند، یکصد هزار نفر را مجروح و معلول می‌کند، ده‌ها هزار خانه و صدها مسجد و بیمارستان و مدرسه و دانشگاه و کلیسا را ویران می‌کند و در لبنان بیش از ۴ هزار نفر را به خاک و خون می‌کشد و نزدیک ۲۰ هزار نفر را مجروح و ده‌ها هزار خانواده را آواره می‌کند و برای ارتکاب انواع جنایات هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد.

در کره شمالی انسان از نظر حکومت اصولاً هیچ حقی ندارد و به رسمیت شناخته نمی‌شود. در کره جنوبی رئیس‌ جمهور برخلاف موازین قانونی حکومت نظامی اعلام می‌کند. در چین، مسلمانان سین‌کیانگ سرکوب می‌شوند، در میانمار صدها هزار خانواده از حق زندگی محروم و به خارج مرزها رانده می‌شوند، در افغانستان حکومت خودخوانده طالبان مقررات عصر حجری برای انسان‌های قرن ارتباطات وضع می‌کند و سازمان ملل برای اینهمه جنایت و پایمال شدن حقوق بشر فقط ابراز تأسف می‌کند و دبیرکل آن برای همین ابراز تأسف ماهانه ۳۰ هزار دلار حقوق می‌گیرد! در سوریه، تروریست‌های تکفیری با حمایت آمریکا، مجری‌گری دولت ترکیه و دلارهای نفتی بعضی شیوخ عرب انسان‌ها را به نام خدا سر می‌برند و برای اظهار خرسندی از وحشی‌گریهای خود «الله‌اکبر» می‌گویند و دنیای متمدن! امروز تماشاچی اینهمه جنایت و ضایع شدن حقوق انسان‌ها و وارونه جلوه داده شدن اصول و آرمان‌ها و ارزش‌هاست و سکوت و بی‌عملی را بر احساس مسئولیت ترجیح می‌دهد.

آیا واقعیت تلخ زمامداری امروز جهان دقیقاً محتوای همان پیشنهادی نیست که به خروشچف داده شد؟!

درباره سر بر آوردن دوباره تروریست‌های تکفیری در سوریه بعد از ۶ سال خواب‌آلودگی ما و کشورهای منطقه، اگر سؤال شود که در این سال‌ها چرا استان ادلب را از چنگ آنان درنیاوردید تا به مرکزی برای به آتش کشیدن مجدد منطقه نشوند چه جوابی داریم؟ برای دیپلماسی غافل ما و تعارفات اجلاس‌های بی‌خاصیت آستانه که زمینه را برای بیدار شدن مجدد تمایل اردوغان به احیاء امپراطوری عثمانی فراهم کرد چه توجیهی داریم؟ در این ۶ سال آمریکا و روسیه به بازی در صفحه شطرنج قدرت ادامه دادند و ما سرگرم منازعات پوچ داخلی بودیم. آیا قرار است همچنان به این منازعات ادامه بدهیم؟

دیگر مطالب
ثبت نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.