ایران و آمریکا در آستانه آشتی کردن قرار دارند؟
یک روزنامه اسرائیلی نوشت: ترامپ مرد هوسهاست؛ هوس بعدی او میتواند آشتی آمریکا و ایران باشد.
انتخاب به نقل از بنی موریس در هاآرتص آورده است: با وجود اینکه رئیسجمهور منتخب ایالات متحده چهره های حامی اسرائیل را برای حضور در کابینه خود انتخاب کرده است، اما این بدان معنا نیست که او از حمله به تأسیسات هستهای ایران حمایت خواهد کرد یا تحت تأثیر نگرانیها درباره بقای اسرائیل قرار خواهد گرفت.
در حالی که درخواستها برای کاهش مداخلات نظامی آمریکا رو به افزایش است، ناظران با نگرانی به انتخاب های دونالد ترامپ از جمله سناتور مارکو روبیو و عضو مجلس نمایندگان مایک والتز می نگرند.
در ادامه این مطلب آمده است: آیا اسرائیل در شرف از دست دادن بهترین فرصت دوران حیاتش است؟ اینجا، کلمه «حیات» بهدرستی کاربرد دارد، زیرا بقاء دولت یهودی در خطر است. مسئله، حمله به تأسیسات هستهای در ایران است که رهبران آن دهههاست اعلام کردهاند که قصد و سیاستشان نابودی اسرائیل است. اگر تهران به سلاح هستهای دست یابد، واقعاً قادر به نابود کردن اسرائیل خواهد بود. (دو دهه پیش، رئیسجمهور وقت ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی اظهار داشت که اسرائیل یک “کشور تک بمب” است، یعنی یک بمب، احتمالا بر فراز تلآویو، میتواند دولت یهودی را نابود کند.)
فرصت حمله به برنامه هستهای ایران محدود به تقویم سیاسی ایالات متحده است. تا ۲۰ ژانویه، جو بایدن طرفدار صهیونیسم که بارها اعلام کرده نمیگذارد ایران به سلاح هستهای دست یابد، همچنان رئیسجمهور است قبل از اینکه قدرت را به دونالد ترامپ واگذار کند.
بهطور سنتی، یک رئیسجمهور در حال واگذاری قدرت، اختیارات چندان وسیعی ندارد، اما بایدن همچنان فرمانده کل قوا است و دستش بسته نیست. او همچنین به کامالا هریس بعد از باختش به ترامپ مدیون نیست و تعهدی به خواستههای مردم آمریکا (که با بازگرداندن ترامپ به ریاستجمهوری زکاوت و بصیرت خود را به نمایش گذاشتهاند) ندارد.
در دوره چهار ساله بایدن، وی با توجه به دو شکست تحقیرآمیز در عراق و افغانستان مراقب بوده که کشورش را درگیر جنگ دیگری در خاورمیانه نکند. او همچنین اخیراً در ۲۶ اکتبر، زمانی که ظاهراً این گزینه در حال بررسی بود از حمله اسرائیل به سایتهای هستهای ایران جلوگیری کرده است.
ممکن است فرض کنید که بایدن هنوز هم از مشاهده اینکه اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران حملهکند بیزار است، حتی اگر از دستیابی حکومت ایران به سلاح هستهای واهمه داشته باشد و با اینکه درک می کند که داشتن سلاح هستهای توسط ایران بقای دولت یهودی را تهدید و جهان آزاد را به طرق مختلف به خطر میاندازد.
اما اسرائیل ایالات متحده نیست و در وضعیت متفاوتی قرار دارد، بهخصوص از آنجا که ایران بهواسطه نیروهای نیابتی و مستقیم خود بیش از یک سال است که به اسرائیل حمله میکند و شمشیر هستهای هر لحظه به گردن اسرائیل نزدیکتر میشود. برای اسرائیل، واقعاً مسئله بقا مطرح است.
درست است که نخستوزیر فاسد ما، بنیامین نتانیاهو، تا خرخره در مشکلات فرو رفته است. او فاقد حمایت گسترده عمومی است، پرونده فساد او در دادگاه مفتوح است، کارمندان دفترش برای طیف وسیعی از اعمال ناپسند تحت تحقیق هستند، و اسرائیل را درگیر جنگهای فرسایشی بهظاهر بیپایان با حماس و حزبالله کرده است. اما او دهههاست که به شدت نسبت به تهدید هستهای ایران هشدار داده است، و حداقل در این مقوله به نظر میرسد که قلب و زبان او یکسان است. (البته نه اقداماتش – در دو دهه گذشته او پیوسته از اعزام نیروی هوایی برای انجام کاری که همیشه تهدید به انجامش کرده بود امتناع کرده است.) اما حالا زمان این کار است.
در طول دوران خود به عنوان نخستوزیر، نتانیاهو استاد به تعویقانداختن امور بوده، و شاید بتوان این رویکرد او را بزدلی توصیف کرد. شاید او اکنون باور دارد که بهتر است تا زمانی که ترامپ به قدرت برسد صبر کند و اینکه ترامپ اجازه خواهد داد که اسرائیل به سایتهای هستهای ایران حمله کند و شاید حتی از چنین اقدامی حمایت یا در آن مشارکت کند. اما نتانیاهو بهتر است دوباره در این باره بیاندیشد.
او نباید روی ترامپ حساب باز کند. من شک دارم که رئیسجمهور چهل و هفتم آمریکا واقعا به آینده یا بقای اسرائیل اهمیت بدهد. درست است، او در دوره نخست خود سفارت آمریکا را به بیت المقدس منتقل نمود و به پیمانهای ابراهیم کمک کرد. اما او یک صهیونیست نیست. حتی ممکن است که در دلش ضدیهودی باشد (اینجا و آنجا در طول سالها نشانههایی از این مسئله بروز داده است.)
درست است که برای مدتی ترامپ داماد یهودیاش، جرد کوشنر، را پذیرا بود و همسر جرد، ایوانکا، به یهودیت گروید. اما مهمترین ارزشهای سیاسی ترامپ برقراری ثبات در صحنه جهانی است که رشد اقتصادی آمریکا (و البته منافع اقتصادی خودش) را تضمین کند. اخیراً ترامپ بهوضوح تمایل به پایان دادن به جنگهای فعلی در خاورمیانه را اعلام کرده است، (خواه این موضوع با دید استراتژیک نتانیاهو همخوانی داشته و خواه نداشته باشد). تمرکز ترامپ بر نیازهای آمریکاست. او بهطور سنتی از انزواگرایی و کاهش تعهدات بینالمللی آمریکا حمایت کرده است.
بسیاری از اسرائیلیها معتقدند که ترامپ به طور اساسی ضد مسلمانان است، اما در طول کمپین انتخاباتی اخیر، به ویژه در ایالت کلیدی میشیگان، با جمعیت مسلمان نسبتاً بزرگ ، ترامپ حرفهایی در طرفداری از عربها زد و با کسانی که خود را بزرگترین قربانیان جهان می دانند، ابراز همدلی کرد. (بله، حتی قربانیانی بزرگتر از اسرائیلیها.)
و البته، روابط شخصی نیز دخیل است. رابطه ترامپ با نتانیاهو حتی با وجود تلاشهای نخستوزیر برای آرامشبخشی، پر فراز و نشیب بوده است. ترامپ به شدت برای وفاداری ارزش قائل است و نتانیاهو، بعد از تبریک به بایدن بابت پیروزی بر ترامپ در نوامبر ۲۰۲۰، در این زمینه به شدت کوتاهی کرد.
در مقطعی از کارزار انتخاباتی، به نظر میرسید که ترامپ به طور ضمنی حمله اسرائیل به سایتهای هستهای ایران را تایید کرده است. اما او مرد هوسهاست، و هوس بعدی او میتواند به خوبی آشتی آمریکا و ایران باشد. ملاقات محرمانه اخیر ایلان ماسک با سفیر ایران در سازمان ملل به روشنی به جهتی که ترامپ میرود اشاره دارد. کسی چه میداند؟
با ریاست جمهوری ترامپ، ممکن است خیلی چیزها به آخرین شخصی که در گوش او نجوا کرده است بستگی داشته باشد.
اگر من جای نتانیاهو بودم، بعد از ۲۰ ژانویه روی ترامپ حساب باز نمیکردم، و قطعاً نه برای چهار سال کامل. درست است، رئیسجمهور منتخب هفته گذشته تعدادی انتصابهای حامی اسرائیل را برای کابینه اش اعلام کرد، اما انتصابات دیگری هم وجود داشت. هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقاد داشته باشیم ترامپ از حمله اسرائیلی به تأسیسات هستهای ایران حمایت خواهد کرد یا اینکه ایالات متحده به چنین حملهای خواهد پیوست.
سوال دیگری مربوط به قابلیتهای اسرائیل وجود دارد – اینکه آیا نیروی هوایی این کشور (شاید با کمک بخش های دیگر نظامی) قادر است برنامه هستهای ایران را نابود کند یا حداقل به شدت به آن آسیب بزند. من نمیدانم، و احتمالاً مقامات دفاعی اسرائیل هم به طور کامل مطمئن نیستند. متغیرهای زیادی وجود دارد و، مانند هر جنگی، خیلی چیزها غیرقابل پیشبینی هستند.
نحوه تأثیر یک حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران (و شاید تاسیسات نفتی کلیدی این کشور) بر جنگها در غزه و لبنان و راهحلی برای مسئله گروگانگیری مشخص نیست. اما چنین حمله ای ممکن است نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. به هر حال، این لحظه ای مناسب برای حمله است، لحظهای که ممکن است تکرار نشود.