روایت جدید شاهدان از برهنه شدن آهو دریایی در دانشگاه آزاد

روایت دانشجویان از آنچه در علوم تحقیقات گذشت درباره برهه شدن آهو دریایی را بخوانید.

فراز نوشت: دختر علوم تحقیقات، آهو دریائی، دختر دانشجوی دانشگاه آزاد… عناوینی که پس از انتشار ویدئوهایی از حضور برهنه‌ی یک دختر جوان در دانشگاه علوم تحقیقات زیاد دیده‌ایم. سری به این دانشگاه زدم تا فضا ‌را پس از اتفاق هفته پیش ببینم، نظر دانشجویان را بدانم و اگر بخت یاری کند یا یکی از کسانی که شاهد ماجرا بوده است، حرف بزنم.

از اتوبوس بی‌آرتی به مقصد دانشگاه علوم تحقیقات با دانشجوها همراه شدم. نکته‌ای که در ایستگاه اتوبوس و محوطه‌ی دانشگاه کمی عجیب به نظر می‌آمد، ملاحظه و احتیاطِ زیادِ دانشجویان بود که ترجیح می‌دادند حرفی نزنند و درمورد اتفاق هفته پیش نظری ندهند. خانمی حدودا ۴۰ ساله روی صندلی اتوبوس کنارم نشسته و کاغذی دستش بود که روی آن چند خط انگلیسی و یک خط فارسی نوشته شده بود، چیزی شبیه فرمول. اول فکر کردم چیزی برای دسته‌بندی زمان افعال به انگلیسی نوشته است و آن‌را حفظ می‌کند ولی کتاب قطورش را که باز کرد، حدس زدم استاد دانشگاه یا دانشجوی دکترا باشد که بود. همان نوشته‌ها بهانه شد تا سر صحبت را باز کنیم و از دانشگاه و شهریه و استادها به اتفاق روز شنبه برسیم.

خودش آن روز کلاس نداشته، خبر را در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی خوانده و جزئیات بیشتر را روز یکشنبه از استادها و دانشجویان دیگر شنیده بود. اطلاعاتش تقریبا همان بود که این چند روز در فضای مجازی نوشته و گفته شده: دختر دانشجوی زبان فرانسه بوده، در کلاس از استاد و دانشجوهای دیگر فیلم گرفته و تذکری شنیده، درگیری شده و…

ولی به گفته‌ی آن دانشجوی زبان، دختر که حالا به نام آهو شناخته می‌شود، دانشجوی سال دوم بوده و نه ترم ۷ و مهم‌تر این‌که درمورد پاره شدن لباس روایت دیگری داشت: وقتی حراست تذکر میده و گوش نمی‌کنه، بهش میگن باید بره توی دفتر حراست که قبول نمی‌کنه، دستش رو می‌کشن که ببرنش، مقاومت می‌کنه، لباسش کشیده میشه، جلوی لباسش زیپ بوده که کامل باز میشه، انگار به جز لباس زیر چیز دیگه‌ای نپوشیده نبوده، بچه‌ها دور و برش بودن و اون وضعیت رو می‌بینن، یهو به هم می‌ریزه، همون لباس زیپ‌دار رو هم درمیاره و پرت می‌کنه.

ورودیِ دانشگاه آزاد علوم تحقیقات رفتار سخت‌گیرانه دیده نمی‌شد. برعکسِ اغلب دانشگاه‌ها که کارمندان حراست در دو اتاق می‌نشینند و دانشجوهای دختر و پسر را جداگانه بررسی می‌کنند تا پوشش و مدل موهایشان مطابق دستورالعمل باشد، این‌جا تنها چیزی که بررسی می‌شود، کارت دانشجویی است. البته حین عبور دانشجویی با لباس یا آرایش موی غیردانشگاهی یا غیرمعمول ندیدم که نوع برخورد یا تذکر احتمالی را متوجه شوم. کارتی دستم می‌گیرم که کسی نگاهش نمی‌کند و وارد می‌شوم.

اتوبوس‌‌ها و شیب تند مسیر دانشکده‌های مختلف علوم تحقیقات، خبرِ واژگونی اتوبوس دانشگاه آزاد و مرگ چند دانشجو را به یادم می‌آورد. محوطه‌ی دانشگاه بیش از اندازه بزرگ و خلوت است، ساختمان‌های دانشکده‌ها از یکدیگر فاصله‌ی زیادی دارند و یک مجموعه‌ی دانشگاهی و آموزشیِ منسجم شکل نگرفته است.

کاش یکی بهش لباس می‌داد

بلوک ۱ که محل رخ‌داد روز شنبه‌ هفته گذشته است، محوطه‌ی شلوغ‌تری دارد، برعکس بقیه‌ی دانشکده‌ها و ساختمان‌ها. واحد آموزش و پایش سلامت روان هم آن‌جاست. دو دانشجوی پسر و یک دختر روی نیمکتی نشسته و سه پسر دیگر اطرافشان ایستاده‌اند، سیگار می‌کشند، درمورد یکی از درس‌ها و استادش حرف می‌زنند و بد و بیراه می‌گویند. می‌پرسم حراست برای سیگار دورهمی تذکر نمی‌دهد؟‌ مشخصا جواب منفی است. حرف‌ها و رفتار و نظرهایشان که با شوخی و خنده‌ همراهند، با فضای دانشگاه جفت و جور نیست. هر ۵-۶ نفر جزو بی‌خبران اتفاق روز شنبه هستند و شاهدان عینی را هم نمی‌شناسند.

به گروه دیگری می‌پیوندم که موهای نارنجی یکی از دخترهایشان توجهم را جلب می‌کند. هیچ‌کدام روز شنبه دانشگاه نبوده‌اند، آن دختر را نمی‌شناسند و اسم آهو دریائی هم کاملا برایشان ناآشناست. دختری که وسط ایستاده و لباس و ظاهرش از بقیه ساده‌تر است، شومیز سبز لجنی به تن و تیپ اسپورت دارد. می‌گوید: کاش یه نفر مانتو یا پالتوی خودش رو درمی‌آورد و دورش می‌گرفت. همه‌مون زیر مانتو یا سویی‌شرت یه چیزی داریم که بعدش اذیت نشیم. خودم زیر این لباس یه تیشرت دارم، اگه درش بیارم، مشکلی پیش نمیاد. دلم براش می‌سوزه، معلوم بود حال عادی نداره.

دختر دیگری که خط چشم سبز و پوست روشن، نگاه را روی صورتش نگه می‌دارد، می‌گوید: معلومه حالش خوب نبوده، خیلی عجیبه که تونسته لباس‌هاش رو دربیاره. آدم توی مهمونی دکولته هم می‌پوشه، اول که وارد میشه، یه‌جوریه… نمی‌دونیم چی شده که اون‌طوری [رفتار] کرده.

دختر سوم حرفش چیزی دیگری است: ولی می‌دونین اولین ترکش اتفاق شنبه به من خورد؟ وقتی نگاه‌ها و سرها به طرفش برمی‌گردد، ادامه می‌دهد: قرار بود برای فلان برنامه علمی در فلان دانشگاه توی غرفه بایستم ولی گفتن دخترها رو حذف کنید!

همین حرف باعث می‌شود پسری با نظریه‌ی توطئه‌ و برنامه‌ریزی، وارد بحث شود: چرا توی این مدت چندتا اتفاق غیرعادی پشت سر هم افتاده؟ از فیلم رشت بگیر تا دختر علوم تحقیقات و… باور نمی‌کنم این اتفاقای پشت سر هم توی یه هفته اتفاقی باشن!

یکی از پسرها که به نظرِ دوستانش زیادی خجالتی است و با اطمینان می‌گویند اگر پایین بود به دختر نگاه نمی‌کرد، روز شنبه در همان ساختمان کلاس داشته و ساعت ۶ که بیرون آمده، خبر را شنیده. خیلی محتاط‌تر از آن است که حاضر شود چیزی از شنیده‌ها یا دیده‌های احتمالی‌اش بگوید.

گروه بعدی فقط دختر هستند، آن‌ها هم بی‌اطلاع و ناآشنا با حاضران و شاهدان عینی. یکی‌شان می‌گوید: خیلی تعجب کردم که گفتن اون درگیری به خاطر حجاب و لباس بوده، همه می‌دونن حراست علوم تحقیقات گیر نیست، کاری نداره به بچه‌ها. به خودش و دوستانش اشاره و اضافه می‌کند: ما با همین لباسا میایم دیگه! بقیه با حرکت سر تاییدش می‌کنند. دو نفر از دخترها سویی‌شرت رنگی و شلوار جین پوشیده‌اند و یکی بلوز و شلوار نسبتا تنگ با مانتوی جلو باز ولی کوتاه. همه مقنعه‌ی مشکی به سر دارند و سعی نکرده‌اند موها را بپوشانند. ادامه می‌دهد: نمی‌دونم چی شده که بهش تذکر دادن و باهاش درگیر شدن.

بالاخره یک شاهد عینی: همه شوک بودیم، نمی‌دونستیم چه خبره

در مسیر برگشت و در اتوبوسی که بیشتر مسافرانش دانشجوهای علوم تحقیقات هستند با دو دختر ۲۱-۲ ساله هم‌صحبت می‌شوم و درباره‌ی اتفاقات شنبه می‌پرسم که یکی‌شان می‌گوید آن‌جا بوده و چند دقیقه‌ی پایانی را از نزدیک دیده است! وقتی مطمئن می‌شود قرار نیست هیچ اطلاعاتی درباره‌ی خودش نوشته شود، دیده‌هایش را توضیح می‌دهد: اون روز از ۸ صبح تا ۸ شب دانشگاه بودیم. دور و بر ساعت ۱۱ کلاس‌های صبحمون تموم شده بود و همراه بچه‌ها به سمت خروجی می‌رفتیم که صداهایی ‌شنیدیم و متوجه شدیم یک اتفاق غیرعادی افتاده. یهو یکی از دوستام اشاره کرد و داد زد: اون دختره رو ببینید لخت شده! روبه‌روی بلوک ۱ بود. من و همکلاسیام یه گوشه ایستادیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده. همون موقع هم می‌دونستیم فیلمش وایرال میشه و عصر فیلما رو روی اینترنت دیدیم.

آیا متوجه شدید درگیری از کجا و چطور شروع شده و به محوطه کشیده بود؟
نه. ما که رسیدیم، لباس نداشت. هیچ کدوم نمی‌دونستیم چه اتفاقی افتاده، اون دختر از بچه‌های دانشکده ما نبود و نمی‌شناختیمش. رشته‌اش رو هم نمی‌دونستیم. ۱-۲ تا از کلاس‌های عمومی همه‌ی رشته‌ها در بلوک ۱ و ۲ برگزار میشه و [دانشجوهای] همه‌ی رشته‌ها اون‌جا میرن.همون‌ موقع از چند نفر پرسیدیم که کسی چیزی نمی‌دونست، بعدش هم دوباره از بچه‌های دیگه پرسیدیم که نمی‌دونستن. روزهای بعد هم درمورد شروع ماجرا چیزی نشنیدیم. به نظر میومد حالت طبیعی نداره.

فقط چون لباس نداشت، حالتش غیرطبیعی بود؟
نه، داد می‌زد و فحش می‌داد. حرفای خیلی بدی می‌‌گفت. توی داد زدن‌هاش یکی را مخاطب قرار می‌داد و می‌گفت فلان بلا رو سرت میارم. [با عذرخواهی یک ناسزا را نقل قول می‌کند.] همون‌طور که حراستیا جلوش ایستاده بودن، فحش می‌داد. عجیب بود که می‌گفتن به‌خاطر درگیری لباسش پاره شده. نمی‌دونم چرا بعدش آروم باهاش حرف می‌زدن، خصوصا با اون وضعیت. حدس ما [که اون‌جا ایستاده بودیم و رفتارش رو می‌دیدیم] این بود که با یکی دعواش شده برای همین به شدت عصبانی و ناراحت شده و واکنش نشون داده بود. به خاطر نوع حرفا و حالتش چنین چیزی به نظرمون بیشتر جور درمیومد.

از وقتی شما رسیدید تا وقتی دختر را سوار ماشین کردند، چقدر طول کشید؟
فکر می‌کنم حدود یه ربع. حتی وقتی شروع کرد به راه رفتن، حراست سعی نکرد بچه‌ها رو متفرق کنه یا جلوی عکس و فیلم گرفتن رو هم نمی‌گرفتن. همه موبایل داشتن. همون موقع با بچه‌ها حرف می‌زدیم و می‌گفتیم فیلمای این اتفاق وایرال میشه ولی یک درصد هم فکر نمی‌کردیم مسئله حجاب باشه. بعید هم می‌دونم چنین چیزی بوده باشه. توی ویدئویی که پخش شد، صدا نیست ولی وقتی راه می‌رفت و داد می‌زد، یک جا هم گفت به اسم دانشگاه […خونه] (خانه فساد) باز کردن. بعدا که همه‌ی این‌ها رو کنار هم گذاشتیم، به این نتیجه رسیدیم که قضیه ربطی به زن زندگی آزادی نداشت.

چرا هیچ‌کدام از دانشجوها کاری نکرد یا کمکی به آن دختر نشد؟
شرایط خیلی غیرعادی بود. همه شوک بودن. واقعا عجیب بود. هیچ‌کس نمی‌دونست چه اتفاقی افتاده. خود دختر هم حالش بد بود، داد می‌زد و بلند بلند به یکی فحش‌ می‌داد. کسی جرات نمی‌کرد بهش نزدیک بشه. خیلیا درمورد ماهایی که اون‌جا بودیم، قضاوت کردن. اونقدر از حرف‌های مردم و کامنت‌ها اعصابم به هم ریخت که توییترم رو پاک کردم. به مایی که دور و بر ایستاده بودیم خیلی بد و بیراه گفته شد که چرا کاری نکردیم یا بعضیا می‌نوشتن اگر آن‌جا بودم، فلان کار را می‌کردم. ما نمی‌دونستیم قضیه حراستیه یا [اون دختر] با فرد خاصی مشکل داره و دعواش شده. واقعا در اون شرایطِ عجیب، به ذهنمون خطور نمی‌کرد چه کاری میشه کرد یا چه کاری باید بکنیم.

بعد از آن اتفاق رفتار حراست و دانشگاه تغییر نکرد؟ سخت‌گیرتر نشدند؟
نه، ظاهرا چیزی تغییر نکرده. خیلی از بچه‌های دیگه که همون روز توی دانشگاه بودن یا بعد از ظهر اومدن، خبردار نشدن. جلوی در مثل همیشه ازمون کارت دانشجویی می‌خوان و کسی رو بدون کارت راه نمیدن. شرایط دانشگاه درمورد حجاب و لباس هم تغییر نکرده. کلا این دانشگاه مثل جاهای دیگه سخت‌گیر نیست. البته من از همه جا خبر ندارم ولی یک دو تا دانشگاه دیگه که رفتم، خیلی به لباس گیر می‌دادن.

دیگر مطالب
ثبت نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.