مردم ایران خواهان صلح هستند؟ از خودشان بپرسید…
در سرزمینی که مردمانش انقلاب کرده اند تا به تعبیر بنیانگذار نظام شان، “ملاک، رأی مردم” باشد، چه کاری ساده تر و کاربردی تر و عقلانی تر و حتی دینی تر از رجوع به آرای مردم؟ قرار نیست که درباره اصول و فروع دین رأی گیری شود و انتقاد شود که نمی توان احکام خدا را به رأی گذاشت. سخن بر سر کسب نظر مردم درباره سیاست خارجی کشور است و نحوه تعامل ملت ایران با ملت های دیگر هم عصرشان. قرار هم نیست الزاماً همه پرسی صورت گیرد؛ با یک نظرسنجی علمی و بی طرفانه هم می توان واقعیت امر را فهمید و بر اساس آن عمل کرد.
به گزارش کیوسک تایمز، جعفر محمدی در عصر ایران نوشت: حسن روحانی، رئیس جمهور گفته است: «امام حسن (ع) صلح کرد چون اکثریت جامعه صلح میخواست و وقتی به او اعتراض کردند گفتند شما ۱۰ نفر یا ۲۰ نفر همۀ مردم نیستید. وقتی اکثریت جامعه صلح میخواهد باید صلح را انتخاب کرد.»
و کیهان هم به او تاخته که: «روشن است که بحثهای جناب روحانی درباره صلح امام حسن(ع) مربوط به سرنوشت مذاکرات هستهای است و رئیسجمهوری چندمینبار است که اصرار دارد صلح امام حسن(ع) را مصادره به مطلوب کند و به خیانت برخی خواص و فرماندهان لشکر در این صلح تحمیلی نپردازد؛ اما چرا؟! آیا فصل خیانت یارانی مانند عبیدالله بنعباس را مطالعه نکرده یا تعمدی برای کتمان این فصل مهم وجود دارد؟!»
اگر صرفاً طرفین می خواهند بحث تاریخی کنند، ادامه اش می تواند مفید باشد ولی هم خودشان و هم ما می دانیم که هدف، فراتر از تحلیل تاریخ اسلام است؛ بحث درباره سیاست کنونی کشورمان در عرصه تعاملات بین المللی است و بنابراین، اگر تا ابد هم بحث کنند، در ابد و یک روز، باز هم در خانه اول خواهند بود.
نکته کلیدی این است که یکی می گوید امام حسن (ع) به نظر اکثریت عمل کرد و صلح را پذیرفت و دیگری صلح آن حضرت را نه تابعی از نظر جمع، که اجبار ناشی از خیانت خواص می شمارد.
کدام شان راست می گوید امری دیگری است ولی اگر موضوع بحث، ایران امروز ماست، باید گفت که چرا به جای خوانش نیت های مردم عصر امام حسن(ع) که بدانیم صلح می خواستند یا خیر، از مردم خودمان نمی پرسیم که نظرتان درباره سیاست خارجی کشورتان در حال حاضر چیست؟
مگر نه این که نظام حاکم بر ایران، جمهوری اسلامی است و جمهور، مگر معنایی جز مردم دارد؟ مگر نه این است که این مردم ایران هستند که به عنوان “مالکان” سرزمین خویش، خود باید سرنوشت شان را تعیین کنند و درباره مسائل حیاتی شان، تصمیم بگیرند؟ خب! در کنار پرداختن به مباحث تاریخی و تلاش برای این که بدانیم مردمانی در صدها سال پیش چه می خواستند، از مردم حال حاضر بخواهیم که بگویند چه می خواهند؟ جنگ؟ صلح؟ مدارا؟ تقابل؟ تعامل؟
در سرزمینی که مردمانش انقلاب کرده اند تا به تعبیر بنیانگذار نظام شان، “ملاک، رأی مردم” باشد، چه کاری ساده تر و کاربردی تر و عقلانی تر و حتی دینی تر از رجوع به آرای مردم؟ قرار نیست که درباره اصول و فروع دین رأی گیری شود و انتقاد شود که نمی توان احکام خدا را به رأی گذاشت. سخن بر سر کسب نظر مردم درباره سیاست خارجی کشور است و نحوه تعامل ملت ایران با ملت های دیگر هم عصرشان.
قرار هم نیست الزاماً همه پرسی صورت گیرد؛ با یک نظرسنجی علمی و بی طرفانه هم می توان واقعیت امر را فهمید و بر اساس آن عمل کرد.
به عنوان یک ایرانی نظر خودم را می گویم و بر اساس آنچه از جامعه ام دریافته ام، فکر می کنم اکثریت نیز بر این باور هستند که مردم ایران امروز، خواهان تعامل، صلح و همکاری با انسان های دیگر این کره خاکی هستند. البته که نه به هر بهایی و صد البته که بر اساس سربلندی مبتنی بر تاریخ و تمدن و ریشه های هویتی شان.
می توان از خود مردم پرسید، بی هیچ مجادله ای.