ماجرای جنایت در ساختمان ۱۱۸ چیست؟
جوان ۲۸ساله که سه سال قبل به دنبال لاف پولداری برای یک زن مطلقه، زن عمویش را برای سرقت طلا خفه کرده بود، صبح روز گذشته با گذشت فرزندان مقتول، از قصاص نفس نجات یافت.
به گزارش کیوسک تایمز و به نقل از خراسان، ماجرای جنایت در ساختمان ۱۱۸ خیابان کوهسنگی مشهد هفدهم آبان سال ۹۶ هنگامی لو رفت که عروس جوان پیرزن ۸۲ساله با در دست داشتن جعبه شیرینی به طرف منزل مادرشوهرش حرکت کرد تا در سالروز تولد مادرشوهرش، او را غافلگیر و خوشحال کند. قرار بود شوهر عروس خانم نیز بعد از اتمام کارش به ساختمان ۱۱۸ بیاید و جشن کوچکی را دور هم برگزار کنند اما هیچ کس در منزل را باز نکرد. با نگرانی عروس خانم، شوهر او نیز به در منزل مادرش آمد ولی فشار دادن ممتد کلید زنگ منزل بی فایده بود. پسر «منیژه» با کلیدی که در دست داشت وارد منزل مادرش شد اما ناگهان، صحنه وحشتناکی مقابل دیدگانش قرار گرفت. لوازم منزل به هم ریخته و پیکر بیجان مادر روی تخت اتاق خواب قرار داشت.
وقتی نیروهای اورژانس مرگ مشکوک پیرزن را تایید کردند، دیگر حضور قاضی ویژه قتل عمد در صحنه حادثه اجتناب ناپذیر بود. به همین دلیل دقایقی بعد و در حالی که پرده سیاه شب بر آسمان شهر خودنمایی می کرد، قاضی کاظم میرزایی پوشه به دست، پا به ساختمان ۱۱۸ گذاشت و بدین ترتیب تحقیقات قضایی در حالی آغاز شد که قاضی میرزایی با دیدن چند پرز متکا روی صورت پیرزن، پرونده را جنایی اعلام کرد و این گونه فرضیه خفگی «منیژه» با متکا قوت گرفت.
از سوی دیگر، بررسی های مقام قضایی نشان داد که قاتل یک نفر و از آشنایان مقتول بوده است چرا که قاتل بدون تخریب در و به راحتی وارد منزل شده بود که این فرضیه را وجود دو ظرف آش و ظروف پذیرایی شکلات تایید می کرد. بنابراین با دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، گروه زبده ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی کارآگاه نجفی وارد عمل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.
بررسی های میدانی با بررسی سوابق اجتماعی چند مظنون در حالی به سپیده دم روز بعد کشید که مشخص شد پیرزن ۸۲ساله از حدود ۱۰ روز قبل مقداری طلا خریده بود و افرادی از این موضوع اطلاع داشتند، به همین دلیل تحقیقات میدانی با حضور قاضی میرزایی ساعتی بعد کارآگاهان با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) جوان ۲۵ساله را هنگام عزیمت به منزلش دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند. در بازرسی بدنی از متهم مذکور، مدارک شناسایی منیژه (مقتول) و مقداری از جواهرات وی کشف شد و در نهایت چند دقیقه بعد این جوان قتل زن عمویش را به گردن گرفت و در بازجویی ها گفت: مدتی قبل با زن مطلقه جوانی آشنا شدم و از او خواستگاری کردم ولی برای آن که نظر آن زن مطلقه را جلب کنم، به «لاف زنی» پرداختم و به او گفتم که جوانی پولدار هستم! با وجود این، هیچ پولی در بساط نداشتم! تا این که به فکر سرقت طلاهای زن عمویم افتادم و به راننده تاکسی تلفنی زنگ زدم که از چند روز قبل با او آشنا شده بودم! سپس با تاکسی به ساختمان ۱۱۸ رفتم. راننده پایین ساختمان ایستاد و من زنگ منزل را به صدا درآوردم. زن عمویم وقتی از چشمی در نگاه کرد و مرا شناخت، در منزل را گشود و از من با شکلات و آش پذیرایی کرد اما من که نقشه قتل او را در سر داشتم، به داخل اتاق خواب رفتم و زن عموی پیرم را صدا زدم. وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم. وقتی فهمیدم که دیگر جان ندارد، رهایش کردم و گردنبندش را به همراه پول ها برداشتم ولی نتوانستم به گاوصندوق دستبرد بزنم چرا که کلید آن را پیدا نکردم! به همین دلیل به سرقت همین مقدار طلا و پول رضایت دادم و به راننده گفتم چون زن عمویم پول کمی داشت، طلاهایش را هم به من داد تا بفروشم! سپس به همراه راننده مقداری از طلاها را به یک طلافروشی فروختم و مبلغ یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان را به راننده دادم تا به آن زن مطلقه برساند که مدتی قبل با او آشنا شده بودم!
در پی اعترافات «علی. و» بلافاصله کارآگاهان به سراغ زن جوان رفتند و او در حالی که پول ها را به کارآگاهان باز می گرداند، در باره ماجرا گفت: من می دانستم که علی «لاف» می زند به همین دلیل به پول ها مشکوک شدم و به آن ها دست نزدم! در عین حال، با دستور قاضی ویژه قتل عمد، راننده تاکسی تلفنی نیز بازداشت شد اما با روشن شدن ماجرای جنایت در ساختمان ۱۱۸ و بیگناهی دو متهم دیگر، آنان با دستور قضایی آزاد شدند و پرونده متهم اصلی با صدور کیفرخواست به شعبه اول دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد.
عامل جنایت در ساختمان ۱۱۸، در چندین جلسه، پای میز محاکمه ایستاد و به صراحت قتل زن عمویش را با انگیزه سرقت طلا و پول پذیرفت. این گونه بود که وی به قصاص نفس محکوم شد و رأی صادر شده پس از تایید قضات شعبه ششم دیوان عالی کشور قطعیت یافت و مقدمات اجرای حکم در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد فراهم شد اما در این میان با میانجیگری برخی افراد خیرخواه و همچنین همکاری و راهنمایی های قاضی زرگر (قاضی باتجربه اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) فرزندان مقتول در حالی تصمیم به گذشت از خونخواهی مادرشان گرفتند که همه مقدمات برای اجرای حکم فراهم بود و قاتل، وحشت مرگ بالای چوبه دار را به چشم می دید اما در نهایت، اولیای دم بدون دریافت هیچ وجهی، در حضور قضات اجرای احکام از خون مادرشان گذشتند و عمری دوباره به «علی. و» (جوان ۲۸ساله) بخشیدند تا بار دیگر با اقتدا به ائمه اطهار(ع) ثابت کنند «لذتی که در گذشت است، در انتقام نیست».
وقتی نیروهای اورژانس مرگ مشکوک پیرزن را تایید کردند، دیگر حضور قاضی ویژه قتل عمد در صحنه حادثه اجتناب ناپذیر بود. به همین دلیل دقایقی بعد و در حالی که پرده سیاه شب بر آسمان شهر خودنمایی می کرد، قاضی کاظم میرزایی پوشه به دست، پا به ساختمان ۱۱۸ گذاشت و بدین ترتیب تحقیقات قضایی در حالی آغاز شد که قاضی میرزایی با دیدن چند پرز متکا روی صورت پیرزن، پرونده را جنایی اعلام کرد و این گونه فرضیه خفگی «منیژه» با متکا قوت گرفت.
از سوی دیگر، بررسی های مقام قضایی نشان داد که قاتل یک نفر و از آشنایان مقتول بوده است چرا که قاتل بدون تخریب در و به راحتی وارد منزل شده بود که این فرضیه را وجود دو ظرف آش و ظروف پذیرایی شکلات تایید می کرد. بنابراین با دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، گروه زبده ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی کارآگاه نجفی وارد عمل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.
بررسی های میدانی با بررسی سوابق اجتماعی چند مظنون در حالی به سپیده دم روز بعد کشید که مشخص شد پیرزن ۸۲ساله از حدود ۱۰ روز قبل مقداری طلا خریده بود و افرادی از این موضوع اطلاع داشتند، به همین دلیل تحقیقات میدانی با حضور قاضی میرزایی ساعتی بعد کارآگاهان با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) جوان ۲۵ساله را هنگام عزیمت به منزلش دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند. در بازرسی بدنی از متهم مذکور، مدارک شناسایی منیژه (مقتول) و مقداری از جواهرات وی کشف شد و در نهایت چند دقیقه بعد این جوان قتل زن عمویش را به گردن گرفت و در بازجویی ها گفت: مدتی قبل با زن مطلقه جوانی آشنا شدم و از او خواستگاری کردم ولی برای آن که نظر آن زن مطلقه را جلب کنم، به «لاف زنی» پرداختم و به او گفتم که جوانی پولدار هستم! با وجود این، هیچ پولی در بساط نداشتم! تا این که به فکر سرقت طلاهای زن عمویم افتادم و به راننده تاکسی تلفنی زنگ زدم که از چند روز قبل با او آشنا شده بودم! سپس با تاکسی به ساختمان ۱۱۸ رفتم. راننده پایین ساختمان ایستاد و من زنگ منزل را به صدا درآوردم. زن عمویم وقتی از چشمی در نگاه کرد و مرا شناخت، در منزل را گشود و از من با شکلات و آش پذیرایی کرد اما من که نقشه قتل او را در سر داشتم، به داخل اتاق خواب رفتم و زن عموی پیرم را صدا زدم. وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم. وقتی فهمیدم که دیگر جان ندارد، رهایش کردم و گردنبندش را به همراه پول ها برداشتم ولی نتوانستم به گاوصندوق دستبرد بزنم چرا که کلید آن را پیدا نکردم! به همین دلیل به سرقت همین مقدار طلا و پول رضایت دادم و به راننده گفتم چون زن عمویم پول کمی داشت، طلاهایش را هم به من داد تا بفروشم! سپس به همراه راننده مقداری از طلاها را به یک طلافروشی فروختم و مبلغ یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان را به راننده دادم تا به آن زن مطلقه برساند که مدتی قبل با او آشنا شده بودم!
در پی اعترافات «علی. و» بلافاصله کارآگاهان به سراغ زن جوان رفتند و او در حالی که پول ها را به کارآگاهان باز می گرداند، در باره ماجرا گفت: من می دانستم که علی «لاف» می زند به همین دلیل به پول ها مشکوک شدم و به آن ها دست نزدم! در عین حال، با دستور قاضی ویژه قتل عمد، راننده تاکسی تلفنی نیز بازداشت شد اما با روشن شدن ماجرای جنایت در ساختمان ۱۱۸ و بیگناهی دو متهم دیگر، آنان با دستور قضایی آزاد شدند و پرونده متهم اصلی با صدور کیفرخواست به شعبه اول دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد.
عامل جنایت در ساختمان ۱۱۸، در چندین جلسه، پای میز محاکمه ایستاد و به صراحت قتل زن عمویش را با انگیزه سرقت طلا و پول پذیرفت. این گونه بود که وی به قصاص نفس محکوم شد و رأی صادر شده پس از تایید قضات شعبه ششم دیوان عالی کشور قطعیت یافت و مقدمات اجرای حکم در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد فراهم شد اما در این میان با میانجیگری برخی افراد خیرخواه و همچنین همکاری و راهنمایی های قاضی زرگر (قاضی باتجربه اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) فرزندان مقتول در حالی تصمیم به گذشت از خونخواهی مادرشان گرفتند که همه مقدمات برای اجرای حکم فراهم بود و قاتل، وحشت مرگ بالای چوبه دار را به چشم می دید اما در نهایت، اولیای دم بدون دریافت هیچ وجهی، در حضور قضات اجرای احکام از خون مادرشان گذشتند و عمری دوباره به «علی. و» (جوان ۲۸ساله) بخشیدند تا بار دیگر با اقتدا به ائمه اطهار(ع) ثابت کنند «لذتی که در گذشت است، در انتقام نیست».