شکست اصولگراها در غیبت جانفداها!
متنی به قلم محسن مهدیان و با عنوان «شکست اصولگراها در غیبت جانفداها» در صفحات مجازی دست به دست میشود.
در هر انتخاباتی دو گروه آرا داریم؛ «رای غیرمستعد» و «رای مستعد». رای غیرمستعد همان «رای مخالف» است که تکلیفش روشن است. اما هر نامزدی تلاش میکند آرای مستعد را به سبد رای خودش اضافه کند. رای مستعد چند بخش است: یکی آرای «موافق پایدار»، دیگری آرای «موافق ناپایدار» و سومی نیز «آرای خاکستری». نامزدی موفق است که بتواند سهم بیشتری از این سه گروه رای داشته باشد.
اما چه کسی قدرت جمعآوری و جذب این سه دسته رای مستعد را دارد؟ «آرای پرقدرت». آرای پر قدرت چیست؟ رای پر قدرت، رای طرفداران متعصب است که بجز رای خودشان، تلاش میکنند دیگر آرای مستعد را نیز جمعآوری کنند. این رای پرقدرت نزد طرفدران با انگیزه و متعصب است که نامشان «جانفدا» است. چه چیز جانفدا میسازد؟ اول گفتمان و بعد هم رهبری کاریزما.
جریان اصلاحات گفتمان یکدستی پیدا کرده است. خاصه به حسب نزدیکی به کارگزاران، نظام گفتمانی یافته است. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ؛ لیبرالیسم و عرفیگرایی.
از جهت رهبری کاریزما نیز «قدرت غیررسمی»ای دارد که همین در «سایه بودن»ش، عامل کاریزما شده است. محدودیتهای بیشتر برای وی، قدرت کاریزماییاش را بیشتر هم میسازد.
اما این وضعیت برای جریان اصولگرا به چه نحو است؟
جریان اصولگرا در هر انتخاباتی دو راه پیش رو دارد؛ یک رقابت داخلی، دو ائتلاف.
رقابت داخلی که سرنوشتش معلوم است؛ میشود انتخابات ریاست جمهوری، میماند وحدت. اصولگراها تا هفته گذشته فکر میکردند، علت شکستشان در انتخابات ریاست جمهوری، تنها نداشتن وحدت است. امروز متوجه شدند ماجرا وحدت هم نیست. سرنوشت وحدت هم میشود انتخابات مجلس دهم. بنابراین تصمیمگیری «دو سر باخت» و حرکت در «کوچه بن بست» است.
اما چرا با گزینه وحدت شکست خوردند؟ علت در «غیبت جانفداها» هست. اصولگراها برای اولین بار یک وحدت حداکثری داشتند اما برای اولین بار هم بود که جانفدا نداشتند.
جانفداها در شرایط وحدت حذف میشوند و این همان اشکال اصلی به وحدتهای صوری است که بزرگان اصولگرا بدان توجه نکردند.
اصولگراها تصور کردند واژه اصولگرایی یعنی گفتمان یکسان. حال آن که اصولگرایی تعبیری مبهم و کلی است و در درون خود خردهگفتمانهایی دارد که قابل جمع شدن با هم نیستند و با وحدتهای یک شبه، گفتمان یکدست نمیشوند و بنابراین جانفداها که صرفا گفتمانی شکل میگیرند از بین میروند.
همه شاهد بودند که طرفداران لیست زرد حتی توان پاسخگویی به شبهات مربوط به این لیست را نداشتند. طرفدارن دوآتشه هم در خلوت مینالیدند. این مهمترین عامل برای از بین رفتن جانفدایی است. به همین سبب مجبور بودند بجای پاسخ به شبهات مربوط به لیست، دشمن و رقیب را درشتنمایی کنند که این نیز در این دور از انتخابات میسر نبود. چون رقیب با لیست سفید و بی حاشیه آمده بود.
از طرفی در شرایط وحدتهای شب انتخاباتی، رهبری کاریزما نیز از بین خواهد رفت و جمع شورایی نمیتواند حکم کاریزما برای بدنه داشته باشد. نتیجه این میشود که اصولگراها نمیتوانند کمترین توفیقی در جلب آرای مستعد یعنی آرای ناپایدار و خاکستری داشته باشند.
به همین دلیل است که گفته میشد وحدت واقعی از بدنه به راس منتقل میشود نه از راس به بدنه. آرای گفتمانی در صورت وحدت رئوس و در بهترین حالت؛ به «تمکین بدنه» منجر میشود اما این تمکین، انگیزهکش است و جانفدا ها را از بین میبرد.
با این توصیف اصولگراها در آینده نیز در برزخ تصمیمگیری قرار خواهند داشت. رقابت کنند میشود انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و ائتلاف کنند میشود انتخابات مجلس دهم.
اما راه حل چیست؟ وحدت از پایین به بالا؛ از بدنه به راس. و البته که این کار برای شب انتخابات نیست. از امروز باید همت کرد. زحمت دارد و تلاش دلسوزانه میطلبد.
به چه نحو میتواند خردهگفتمانهای اصولگرایی را یکی کرد؟ ایستادن در فصل مشترکهای اصولگرایی. این فصل مشترکها چیست؟ یکی از مهمترینها و شاید هم تنهاترین آن خدمت به مردم است. کیسه بدوش بگیرند و راه بیافتند بین مردم.
Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.