نسخه خوئینی‎ها، نوری و بهزاد نبوی برای بقای اصلاحات

در صحنه سیاست، آنگونه که از حوادث گوناگون برای ما ایرانیان تجربه شده، صفت «تندروی» مخصوص عده‌ای از هر دو جریان‌ سیاسی کشور است.

برخی سیاستمداران ایرانی از هر دو جریان سیاسی که باشند، جز برخی از افراد جناح‌های خاص که به هیچ روی تغییرپذیر نیستند، در برهه‌ای از زمان دچار چرخش شده و حتی گاهی بگونه‌ای رفتار کرده‌اند که از چرخه سیاسی هم‌کیشان خود دور شده‌اند. در این میان خالی از لطف نیست به گذشته‌ای بازگردیم که قاب متفاوتی از چهره‌های سیاسی را برای ما به نمایش می‌گذارد. چهره‌هایی که امروزه از آنها به عنوان نماد صبر و اعتدال و مرد مذاکره و گفت وگو یاد می‌شود، روزگاری تندروهای عصر خود بودند. اما شرایط به گونه ای تغییر یافت که با اندک تورقی در تاریخ درخواهیم یافت افرادی که کنش و منش‌شان از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا پایان چهارمین دهه آن، چرخش ۱۸۰ درجه‌ای داشته‌‌ است نه تنها مرتکب امر مذمومی نشده‌اند، بلکه اقدام به عملی کرده‌اند قابل ستایش. 

تفاوت بهزاد نبوی؛ از آبان ۵۸ تا روزهای پس از حبس
بهزاد نبوی چریک ۷۲ ساله‌، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اواخر دهه ۵۰ معاون اجرایی نخست‌وزیر در دولت‌های رجایی، مهدوی کنی (دولت ۱۷ شهریور) و میرحسین موسوی بود. در آن سال‌ها، کشور آبستن حوادثی بود که هنوز هم می‌تواند معیاری برای مقایسه تفاوت‌هایی باشد که تا به امروز در رفتار سیاسیون رخ داده است. ۱۳ آبان سال ۵۸، مصادف با تسخیر سفارت امریکا به نوعی می‌توانست عیار دولت رجایی را در برخورد با این قضیه مشخص سازد. نبوی که در آن روزها سمت معاونت اجرایی نخست وزیر را برعهده داشت، هنوز هم محکوم به یکسری تصمیماتی است که قصد داشت در قبال گروگان‌های امریکایی اتخاذ کند. پافشاری او بر محاکمه اتباع امریکایی زندانی، هنوز هم دستمایه روایت‌هایی است که قصد نشان دادن چهره دیگری از نبوی را دارند.
او خود درگفت‌وگو با جماران از آن روزها اینگونه گفت: «هر چند روز یکبار حاج احمدآقا از طرف امام به من زنگ می‌زد که چه کار کردید؟ ماجرا تمام شد یا نشد؟ خود امام دوبار شهید رجایی و من را خواست و پیگیر کار بودند. در یکی از دیدارها فرمودند، آقای دکتر یدالله سحابی آمده بودند پیش من و گریه می‌کردند که این‌ها؛ یعنی دولت رجایی نمی‌خواهند ماجرا را حل کنند؛ شما هیأتی را بگذارید که این ماجرا را حل کند…هم شهید رجایی و هم من به ایشان توضیح دادیم که ما معتقد به محاکمه اتباع آمریکایی زندانی ولو به شکل سمبلیک بودیم، اما چون شما گفتید و مجلس هم نظر شما را تأیید کرد ما با تمام قوا دنبال حل ماجرا رفتیم.» نبوی آنگونه که خود روایت کرد، این اصرار امام و تاکید مجلس برای حل ماجرا بود که او را مجبور ساخت از خواسته خود کوتاه بیاید. نه تنها او بلکه سازمان مجاهدین انقلاب که نبوی یکی از اعضای آن بود، مخالف آزاد کردن اتباع آمریکایی بودند و فقط به محاکمه آن‌ها اعتقاد داشتند. 
بهزاد نبوی با پایان یافتن سمت‌های دولتی که با اتمام عمر دولت میرحسین موسوی همراه بود، ده سال بعد دوباره وارد میدان سیاست شد. انتخابات مجلس ششم نبوی را روانه پارلمان کرد تا او را در معرض آزمونی دیگر قرار دهد. دی ماه سال ۸۲، با اقدام شورای نگهبان در رد صلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان، بهزاد نبوی به منظور اعتراض به «نظارت استصوابی» به همراه ۱۳۸ نماینده دیگر استعفا کرد. نایب رییس مجلس ششم همچنان با همان روشی که در قبال زندانیان امریکایی اتخاذ کرده بود، در برابر شورای نگهبان ایستاد تا صحنه‌ای که تا آن روز در ایران دیده نشده بود را به نمایش بگذارد. این شیوه تندروانه وی بار دیگر آنگونه که او می‌خواست پیش نرفت و از گردونه رقابت‌های انتخاباتی خارج شد.
با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و حوادثی که بسیاری از اصلاح طلبان را به حبس چند ساله فرستاد، نبوی هم عملا ۶ سال از سیاست فاصله گرفت. اما آزادی او از زندان، که از سرگیری سخنرانی‌ها و گفت‌وگوهایش را در پی داشت، چهره‌ای متفاوت‌تر از او را رونمایی کرد. بهزاد نبوی دهه ۹۰، با معاون اجرایی شهید رجایی دهه ۵۰، فرق زیادی دارد. او که روزی از بالارفتن از دیوار سفارت امریکا در ایران حمایت می‌کرد، سال ۹۴ حمله به سفارت عربستان را مورد شماتت قرار داد. همان فردی که روزگاری امریکا را عامل همه گرفتاری‌ها می‌دانست، با از سرگیری توافق هسته‌ای خیلی صریح موضعش را بر پایه مذاکره با امریکا بنا گذاشت. او اما خود این موضع‌گیری‌ها را بر مبنای عقل امروز صحیح دانسته و در گفت و گویی که با ماهنامه مهرنامه داشت، اینگونه از تغییرات خود گفت: «من در نیمه دهه پنجاه، معتقد به جنگ مسلحانه با حکومت بودم اما امروز اعتقاد دارم که مبارزه مسلحانه کار بی‌ثمری بود به همین دلیل با عقل امروزم و با توجه به شرایط جهان و کشورم دیگر آن روش را تکرار و تأیید نمی‌کنم.»
او این روزها که برخی اصلاح‎طلبان بر طبل جدایی از جریان اعتدال می‎کوبند، آنان را از سهم‎خواهی از دولت برحذر داشته و نسخه اعتدال را برای تداوم راه اصلاحات می‎پیچد.

موسوی خویینی‌ها و ردصلاحیت‌هایی که همچنان در تعقیب اوست
سیدمحمد موسوی خویینی‌ها، روحانی ۷۶ساله‌ای است که نام او هم درسال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی با تسخیرسفارت امریکا پیوند خورده است. او که به عنوان پدر معنوی دانشجویان پیرو خط امام شناخته می‌شود، آنقدر نسبت به امریکا موضع داشت که حتی مخالف در میان گذاشتن موضوع حمله به سفارت با حضرت امام بود تا مبادا مخالفت ایشان باعث عدم انجام این تصمیم شود. 
با این حال موسوی خویینی ها همچنان یکی از معتمدین حضرت امام بود و باید خود را برای نمایندگی ایشان در کمیسیون بازرسی تبلیغات انتخابات نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری آماده می‌کرد. در آن سال که هنوز نهادی بنام شورای نگهبان تشکیل نشده بود که وظیفه نظارتی خود بر انتخابات را اعمال کند، موسوی خویینی‌ها نقش زیادی در رد صلاحیت‌ها ایفا کرد. در آن انتخابات بالغ بر ۱۰۰ نفر به عنوان کاندیدا ثبت نام کردند که با تشخیص کمیسیون بازرسی تبلیغات انتخاباتی تنها ۸ نفر به صحنه رقابت آمدند. همین رد صلاحیت ۹۰ درصدی کاندیداها که عمدتا به دلیل رای ندادن به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود، بعدها به یکی از نقاط ضعف او تبدیل شد که مخالفانش در برابر هر واکنش او روی آن دست می گذاشتند. 
موسوی خویینی‌ها با همه نقشی که در اوایل انقلاب داشت، با ارتحال حضرت امام، اگرچه به سمت مشاوره حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درآمد اما، نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌ها نداشت. انتشار روزنامه سلام از اقدامات دیگر او بود تا در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ به یکی از حامیان اصلی سیدمحمد خاتمی تبدیل شود. اما او نیز همچون دیگر همفکرانش در تسخیر سفارت امریکا، کم کم راه تعادل را در پیش گرفت و پس از فاصله گرفتن از سیاست، چند سال بعد دوباره به اخبار کشور برگشت.
این روزها او با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی و پاسخ به پرسش‌های تاریخی خوانندگان این کانال، بازگشت خود به عرصه سیاست را کلید زده است. بازگشت با چهره‌ای جدید، همچون بهزاد نبوی. کما اینکه از تعامل با اصولگرایان سخن می‌گوید و بر همراهی دو جریان در راستای منافع ملی کشور تاکید دارد.

عبدالله نوری؛ از اداره وزارت کشور تا مدیریت مطبوعات 
دیگر روحانی اصفهانی ۶۸ ساله‌‌ای که این روزها با کانال تلگرامی‌اش به صحنه سیاسی کشور بازگشته نیز گذشته‌اش چندان تفاوتی با بهزاد نبوی و موسوی خویینی‌ها نداشته است. اگرچه شاید بتوان او را از برخی اقدامات تند دو شخصیت دیگر اصلاح‌طلب جدا کرد اما تصدی‌اش در وزارت کشور دولت هاشمی رفسنجانی برای او آنچنان هم بی‌دردسر نبود. استانداری‌ها که بازوی اجرایی همه دولتها هستند، در آن دوره از تیررس عقاید نوری بدور نماندند. حذف چهره‌های محافظه کار از استانداری‌ها، اقدامی بود که اصولگرایان که در آن زمان به عنوان جریان راست شناخته می‌شدند، برنمی‌تافتند.
آزادی تجمعات از دیگر اقداماتی بود که او در شروع کار مجددش در وزارت کشور که البته این‎بار در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود، دست به آن زد. این اقدام که در پی خود ایجاد فضای باز سیاسی را به همراه داشت، به مذاق نمایندگان مجلس پنجم خوش نیامد و نوری پس از ۹ ماه از آغاز وزارتش با استیضاح نمایندگان از کار برکنار شد. پس از آن مدیر مسئولی روزنامه خرداد جنبه دیگری از عبدالله نوری را رو کرد. این روزنامه که در آن زمان در نوع خود متفاوت‌ترین نشریه‌ای بود که روی دکه می‌رفت، و تنها رسانه‌ای بود که به بحث و بررسی قتل‌های زنجیره‌ای می‌پرداخت، در نهایت عبدالله نوری را راهی دادگاه ویژه روحانیت کرد؛ جایی که او بدون هیچ ابایی قانون اساسی را به رییس جلسه گوشزد کرد و اساسا وجود دادگاهی به این نام را خلاف قانون اساسی خواند. او پس از محاکمه در این دادگاه، به سه سال حبس محکوم شد.
سال ۸۱ و با پایان یافتن حکمش، عبدالله نوری دیگر نه مسئولیتی را پذیرفت و در عالم سیاست ایران کمتر لب به سخن گشود. با گذشت سالها او نیز همچون موسوی خویینی‌ها فضای مجازی را بهترین کانال ارتباطی خود یافت و هراز چند گاهی اقدام به نوشتن مقالاتی که بیشتر حاوی توصیه‌نامه برای حفظ وحدت است، می‌کند.
بازگشت این سه چهره سیاسی اصلاح‌طلب و تغییری که از فحوای کلام آنها پیداست، آیا حاصل استحاله آنهاست؟ این سوالی است که شاید بهتر باشد پاسخ آن را از همان گفت‌وگوی بهزاد نبوی بیابیم. او در جریان واکاوی تغییر رفتار هاشمی رفسنجانی، ناچار از خودش مثال آورد و به مهرنامه گفت که افراد و گروه‌ها در هر شرایط مکانی و زمانی، برای تحقق اهداف خود باید راهبرد مشخص و معینی داشته باشند که ممکن است با راهبردهای پیشین متفاوت باشد.
این یعنی، نبوی و امثال او که در دوره‌ای تندروی را در دستور کار خود قرار داده بودند، بدون اینکه از آن اقدامات اظهار پشیمانی کنند معتقدند که شرایط آن زمان آنگونه اقداماتی را اقتضا می‌کرد و اکنون نوع دیگری را. در موضع‌گیری متفاوت این افراد همین بس که آنها حتی با سایر چهره‌های اصلاح‌طلب نیز هم‌نوا شده و بحث مذاکره با اصولگرایان را پیش می‌کشند. این افراد همان کسانی هستند که ۳۰ سال پیش به هیچ گفت‌وگویی با جریان رقیب تن نمی‌دادند و حتی با تمام توان تلاش می‌کردند که آنها را از صحنه رقابت‌ها دور کنند. آنها این روزها دیگر هم کیشان خود در جریان اصلاح طلب را به میانه‎روی و پرهیز از تندروی دعوت می‎کنند. گویی گزندهایی که در دهه اول انقلاب از گذر تندروی آنها هشدار داده می‎شد، اما گوششان بدهکارش نبود، این روزها آنچنان برایشان عیان شده که دیگران را از آن پرهیز می‎دهند. نسخه شفابخشی که آنها برای بازگشت جریان اصلاحات به عرصه سیاست می‌پیچند، میانه روی و اعتدال گرایی است.

دیگر مطالب

Comments are closed, but trackbacks and pingbacks are open.