ناگفته‌های دیدار دوستانه ایران و آمریکا در لس‌آنجلس؛ از فشار تندروها به خاتمی برای لغو بازی تا انتظار رفع تنش میان ایران و غرب

تیم ملی ایران در ۲۶ دی ۱۳۷۸ در شهر لس آنجلس ایالات متحده در دیداری دوستانه به مصاف امریکا رفت. برگزاری آن بازی و رسیدن ملی پوشان فوتبال کشورمان به خاک امریکا حواشی بسیاری داشت که تاکنون ناگفته باقی مانده است.

اعتماد نوشت: ۲۶ دی ۱۳۷۸ تیم ملی ایران در یک بازی دوستانه در شهر لس‌آنجلس به مصاف امریکا رفت. عده‌ای معتقدند برگزاری آن مسابقه برای کمک به رفع تنش‌ها میان دو کشور بوده است که البته نتیجه آن چندان موفقیت‌آمیز نبود. به بهانه سالروز آن دیدار و بحث‌هایی که امروز در مورد مذاکره ایران و غرب و رفع تنش‌ها مطرح می‌شود حواشی عجیب و تاریخی آن بازی را مرور می‌کنیم.

بعد از تقابل ایران و امریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه که به برتری ملی‌پوشان کشورمان در بازی موسوم به بازی قرن انجامید، برخی از نزدیکان فدراسیون‌های دو کشور با هدف افزایش ارتباط میان دو کشور یا آنطور که برخی سیاسیون می‌گفتند کاهش تنش در روابط دیپلماتیک پیشنهاد دادند یک دیدار دوستانه میان دو تیم در شهر لس‌آنجلس امریکا که آن زمان به دلیل حضور ایرانیان زیاد به «تهران‌جلس» معروف شده بود برگزار شود. مهرداد مسعودی مسوول روابط عمومی فدراسیون فوتبال کانادا نقش زیادی در برگزاری این دیدار داشت.

دلیل اینکه احساس می‌شد برگزاری این دیدار می‌تواند تاثیری در روابط دو کشور داشته باشد این بود که بیل کلینتون رییس‌جمهور وقت امریکا بعد از برگزاری دیدار ایران و تیم ملی کشورش در جام جهانی گفته بود: «امیدوارم این رویداد قدمی رو به جلو برای پایان دادن به بیزاری باشد.»

بعد از جواب مثبت طرف امریکایی مذاکره با طرف ایرانی آغاز شد. محسن صفایی فراهانی رییس وقت فدراسیون فوتبال که زودتر از همه در جریان این رویداد قرار گرفت در گفت‌وگو با سالنامه سال ۱۴۰۰ «اعتماد» تعریف کرد: «نظر دولت وقت این بود که ارتباط فرهنگی با امریکا می‌تواند حفظ شود این مساله ربطی به مسائل سیاسی ندارد. در آن زمان مثلا تیم کشتی امریکا می‌آمد ایران و ایرانی‌ها می‌رفتند آنجا. امریکایی‌ها از تیم ملی فوتبال ایران دعوت کردند در آن کشور بازی کنیم. من بلافاصله این دعوت را برای رییس‌جمهور وقت فرستادم. نوشتم فدراسیون فوتبال امریکا از تیم ملی دعوت کرده که برویم در امریکا بازی کنیم. ایشان موضوع را ارجاع داد به یک کمیته چهار نفره شامل سه وزیر امور خارجه، ارشاد و من. مسوولیت کمیته هم به وزارت امور خارجه داده شد. جلسات برگزار شد و در نهایت نتیجه این شد که تیم ملی ایران به امریکا برود برای بازی دوستانه. ما توافق کردیم با فدراسیون فوتبال امریکا و جدا از مسائل مالی که بسیار هم موثر بوده شروطی هم گذاشتیم.»

یکی از بندهایی که صفایی فراهانی در قرارداد با طرف امریکایی گنجانده بود مربوط می‌شد به نحوه گرفتن ویزا برای بازیکنان تیم ملی. صفایی فراهانی از امریکایی‌ها قول گرفته بود با بازیکنان تیم ملی ایران در فرودگاه همانند مسافران کشورهای اروپای غربی رفتار شود. به این معنا که ویزا در همان فرودگاه و بدون انگشت‌نگاری و بازجویی صادر شود.

صفایی‌فراهانی تعریف می‌کند وقتی وزارت امور خارجه امریکا متوجه ‌شد که فدراسیون فوتبال کشورش چنین قراردادی را امضا کرده فشار زیادی وارد کرد تا این بند از قرارداد برداشته شود: «رییس فدراسیون فوتبال امریکا تماس گرفت و گفت این بند را ‌بردارید، گفتم نمی‌شود! همه بندهای قرارداد با هم دیده می‌شود! هرچه اصرار کرد زیر بار نرفتم. یک نشستی در ژاپن بود و آنجا آقای دکتر خبیری شرکت کردند به عنوان نایب‌رییس فدراسیون. رییس فدراسیون فوتبال ژاپن خیلی به ایشان اصرار کرد و از آنجا با من تماس گرفتند که اجازه بدهید این بند حذف شود. من جواب دادم ترجیح می‌دهیم بازی کنسل شود ولی این بند را حذف نمی‌کنم. حتی امریکا گفت ما سه روز اقامت برای شما در آلمان می‌گیریم. آنجا برای شما بازی دوستانه با یک تیم دسته اولی آلمان تدارک می‌بینیم. هتل و رفت‌وآمد هم با ما. شما آنجا از طریق سفارت امریکا در آلمان اقدام کنید و ویزا بگیرید. گفتم تحت هیچ شرایطی ما چنین کاری نخواهیم کرد. ما نه از هواپیما پیاده می‌شویم و نه می‌رویم در فرانکفورت و نه برای ویزا اقدام می‌کنیم. بالاخره امریکایی‌ها پذیرفتند که آن شرط باقی بماند!»

در آن مقطع کم‌کم خبر برگزاری این دیدار دوستانه به رسانه‌ها راه پیدا کرد و مثل همیشه دلواپسان و مخالفان وارد گود شدند تا جلوی سفر تیم ملی به ایالات متحده را بگیرند. صفایی‌فراهانی در این رابطه به سالنامه «اعتماد» گفته بود: «قبل از رفتن تیم به امریکا، نماینده ایران در سازمان ملل متوجه شده بود که تیم ملی ایران دارد می‌رود امریکا. ایشان تماس گرفت و گفت شما نیایید اینجا. گفتم ما از دولت اجازه گرفتیم، قرارداد هم با امریکایی‌ها بستیم و یک میلیون دلار هم غرامت تعیین کردیم که هر کدام از دو تیم بازی را کنسل کرد، پرداخت کند. شما اگر می‌خواهید بحثی داشته باشید با دولت حرف بزنید. در نهایت ایشان قانع نشد و بلند شد آمد ایران. حضوری با من بحث مفصلی را مطرح کرد. بعد در یک جلسه در وزارت امور خارجه به همراه معاون وزیر سه نفره جلسه‌ای برگزار کردیم. من گفتم به هیچ‌وجه قرارداد را فسخ نمی‌کنم. اگر دولت نظرش را عوض کرده شما می‌توانید با رییس‌جمهور حرف بزنید و ایشان دستور بدهند نروید! من ولی آمادگی اخذ چنین تصمیمی را ندارم. تیم ملی آماده است. تدارکاتش انجام شده و راس آن تاریخ هم می‌رود. ایشان خیلی تلاش کرد و به مقامات خیلی بالاتر متوسل شد. در نهایت آقای رییس‌جمهور به من زنگ زد و گفت نمی‌شود این بازی را به یک شکلی کنسل کرد؟ گفتم نه! من نمی‌توانم و اگر شما نمی‌خواهید بازی برگزار شود باید شما و وزارت امور خارجه ورود کنید.»

به هر ترتیب تیم ملی ایران راهی آلمان شد تا از آنجا به ایالات متحده برود. روایتی در اینجا نقل شده که بسیار عجیب است. طبق ادعای بی‌بی‌سی فارسی در گزارشی که سال‌ها بعد منتشر کرد یک گروه اسلامگرای تندروی غیر ایرانی در تماسی با مقامات ایرانی تهدید کرده بودند که در صورت پرواز هواپیمای ایران به سمت امریکا آن را هدف قرار خواهند داد. البته صفایی‌فراهانی در گفت‌وگو با سالنامه «اعتماد» نسبت به این موضوع ابراز بی‌اطلاعی کرد.

تیم ملی ایران برای سفر به امریکای شمالی ابتدا راهی آلمان شد. در این کشور فردی به نام توم مردیت که از سوی فدراسیون فوتبال امریکا مامور شده بود کاروان تیم ملی ایران را راهنمایی کند به ملی‌پوشان پیوست. مردیت وظیفه داشت سفر به شیکاگو را برای کاروان ایرانی تسهیل کند اما او در فرانکفورت متوجه ‌شد که بلیت سفر ملی‌پوشان به ایران تهیه نشده و او باید خودش این کار را بکند! مردیت تعریف می‌کند که یکی از بازیکنان تیم ملی ایران که در بوندسلیگا شاغل بوده آمده و به او گفته من باید بروم کلید خانه‌ام را تحویل صاحبخانه بدهم و پول پیشم را بگیرم! من هم به او گفتم چه غلطی باید بکنم؟ اگر می‌خواهی برو ولی امضا بده که اگر جا ماندی مسوولیت با خودت است!

خلاصه تیم ملی ایران راهی شیکاگو شد. در فرودگاه پلیس و ماموران امنیتی با استامپ و دوربین ثبت چهره سراغ کاروان تیم ملی ایران آمدند. در همین لحظه صفایی فراهانی می‌گوید ما برمی‌گردیم چون شما قرارداد را زیر پا گذاشتید! اما مردیت نامه‌ای به ماموران از طرف وزارت امور خارجه نشان می‌دهد که بازیکنان تیم ملی ایران می‌توانند بدون انگشت‌نگاری و بازجویی از گیت عبور کنند.

بعد از اسکان بازیکنان در هتل مشکلات دیگری از راه رسیدند. یکی اینکه طبق گفته صفایی فراهانی عده‌ای از ایران مدام با هتل تماس می‌گرفتند و فحاشی می‌کردند که چرا به امریکا رفتید! صفایی تعریف کرده: «از بدو ورود تا برگشت به ایران یک‌سره مزاحمین تلفنی با هتل تماس می‌گرفتند و هرچه لیاقت خودشان بود به ما می‌گفتند. می‌گفتند شما برای چه آمدید با امریکایی‌ها بازی می‌کنید؟ ما هرچه می‌گفتیم ما با ملت امریکا مشکلی نداریم، تیم کشتی امریکا آمده ایران، تیم کشتی ایران آمده امریکا ، چه فرقی بین فوتبال و کشتی هست؟ گوش‌شان بدهکار نبود. بعد که بازی انجام شد فرقش را فهمیدم. استدلال آنها این بود که در بازی فوتبال هزاران نفر می‌آیند و بدترین شعارها را علیه دولت و کشور ایران می‌دهند و شما باعث می‌شوید آبروی ایران برود.»

جدا از این حضور پرشمار ایرانی‌ها در اطراف هتل باعث بند آمدن خیابان‌ها و به هم ریختن نظم شهر شده بود به شکلی که پلیس از صفایی‌فراهانی می‌خواهد از جماعت بخواهد متفرق شوند. همچنین مجبور می‌شوند برای راه نیفتادن کاروان دنبال اتوبوس ملی‌پوشان و پدید نیامدن مشکلات امنیتی با کمک اف‌بی‌آی عملیات فریب طراحی کنند؛ به این شکل که ابتدا یک یا دو اتوبوس خالی از هتل خارج شود و همه ماشین‌ها دنبال آنها بروند و بعد بازیکنان از طریق در آشپزخانه و با یک اتوبوس دیگر به استادیوم بروند. استقبال ایرانی‌ها از آن بازی به حدی بود که استابلر دبیرکل فدراسیون فوتبال امریکا به صفایی گفته بود ما احساس می‌کنیم مهمان هستیم و شما میزبان! البته این استقبال زیاد و خرید بیش از ۸۰ درصد بلیت‌های استادیوم رزبول توسط ایرانی‌ها باعث نگرانی صفایی‌فراهانی شده بود. اینکه مبادا ایرانیان لس‌آنجلس بیایند و در ورزشگاه علیه جمهوری اسلامی شعار بدهند. با این حال شرایط به گونه‌ای دیگر پیش رفت.

رییس پیشین فدراسیون فوتبال تعریف می‌کند: «روز بازی رفتیم در استادیوم و واقعا می‌گویم آنچه من ندیدم همان چیزی بود که مقامات می‌گفتند. البته ما قبلش در اروپا زیاد بازی کرده بودیم و همیشه من می‌گفتم که مشکل خاصی پیش نیامده ولی اینها می‌گفتند اروپا با امریکا فرق دارد. می‌گفتند ایرانیان مقیم امریکا می‌آیند و جمهوری اسلامی را به اصطلاح آن چیزی که خودشان می‌گفتند لجن‌مال می‌کنند و شما عاملش هستید. کسانی هم که فحش می‌دادند همین را می‌گفتند. می‌گفتند ما حاضریم یک میلیون دلار به امریکا غرامت بدهیم، یک میلیون دلار هم به شما بدهیم و شما بازی نکنید و برگردید. در نهایت بازی برگزار شد. اول از همه فکر نمی‌کردم ایرانی‌های مقیم امریکا آن‌طور از تیم ملی استقبال کنند. همین الان هم که تعریف می‌کنم تحت تاثیر قرار گرفتم. مثلا یک خانمی قبل از بازی آمد و دیدم یک ساک کوچک دستش است. گفت یک هدیه کوچک برای‌تان آوردم. محافظ‌های امریکایی نمی‌گذاشتند کسی به ما نزدیک شود. می‌ترسیدند مواد منفجره‌ای، چیزی همراه‌شان باشد. آن خانم سنش بالا بود و من گفتم اجازه بدهید ببینم ایشان چه می‌خواهد. آمد و گفت من دادم اینجا سوره یاس را روی پارچه نوشته‌اند. من این پارچه را شکافتم و خواهشم این است که تیم ملی وقتی می‌خواهد وارد زمین شود شما این را بگیرید و بچه‌ها از میان این سوره یاس وارد زمین شوند. این شاید خیلی ساده بیاید ولی حاکی از وطن‌پرستی و میهن‌دوستی ایرانیان در هر کجای دنیاست و تفاوت دیدگاه نیروهای حکومتی و مردم عادی را دارد!»

در آن بازی تیم ملی ایران مقابل ایالات متحده به تساوی یک- یک رسید. بعد از آن بازی هواداران به‌شدت بازیکنان تیم ملی را تشویق کردند و بازیکنان دو تیم پیراهن‌های‌شان را با هم عوض کردند. صفایی‌فراهانی در مورد شرایط بعد از بازی و ازدحام تماشاچیان گفت: «فاصله محل اقامت ما تا استادیوم رزبال یک ساعت و ربع بود. وقتی بازی تمام شد و تیم عازم هتل شد پلیس به همکاران‌شان که در اتوبوس تیم ملی بودند گفتند اتوبوس را ببرید در اتوبان‌های دورتر و مسیر را عوض کنید. پلیس به من گفت تمام ایرانی‌هایی که آمده بودند استادیوم دنبال اتوبوس شما راه افتاده‌اند و اتوبان‌ها بسته شده. وقتی به هتل برگشتیم تا ساعت‌ها مردم ایستادند و تیم ملی‌شان را تشویق کردند. نهایتا پلیس از من خواست بروم با بلندگوی پلیس از مردم خواهش کنم متفرق شوند چون خانه‌های اطراف هتل شاکی شدند. امروز باید حداقل تفاوت نگاه یک مسوول با مردم را بدانیم که چقدر تفاوت دارند. پیرمردی آمد و به من به تعداد بازیکنان انگشتر عقیق داد. گفت من اینها را از کربلا با خودم آورده بودم. می‌خواستم بدهم به دوستان اما حالا که تیم ملی اینجاست می‌دهم به شما. این نوشته را اگر بازیکنان تیم ملی آن زمان بخوانند حتما یادشان می‌آید. می‌خواهم بگویم آن بازی چقدر در روحیه مردم آنجا تاثیر گذاشت ولی از آن طرف چقدر تلاش می‌شد بازی انجام نشود!»

طبق گفته افرادی که برگزاری آن بازی را تدارک دیدند قرار بود این مسابقه دیدار برگشتی هم در تهران داشته باشد که هرگز به انجام نرسید. جدا از برگزار نشدن این بازی مشخص شد یک مسابقه فوتبال هرگز نمی‌تواند تاثیری در روابط سیاسی دو کشور داشته باشد. استابلر بعدها گفته بود ما ساده بودیم که تصور می‌کردیم می‌توانیم از طریق ورزش قدم مثبتی برای دو کشور ‌برداریم اما مساله این است که وقتی مقامات بالادستی راضی نیستند تو نباید خودت را درگیر کنی!

دیگر مطالب
ثبت نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.