شکستخوردهها و صداوسیما همدیگر را رها نمیکنند!
اظهارات اخیر جواد خیابانی درباره باخت پرسپولیس و اعتراض طرفداران این تیم به این گزارشگر تلویزیون نشان میدهند که نه او خود اعتقادی به نقدها دارد و نه صداوسیما در راستای توجه به نظرات مخاطبانش اقدام موثری انجام میدهد.
دعوای جدید علاقهمندان پرسپولیس، و خیابانی بعد از شکست سرخپوشان برابر السد شروع شد. عدهای از پرسپولیسیها معتقدند که هر وقت او بازی تیم آنها را گزارش میکند نتیجه خوبی برای پرسپولیش رقم نمیخورد.
گزارش جواد خیابانی در بازی پرسپولیس و السد در هفته سوم لیگ نخبگان واکنشهای زیادی بههمراه داشت. خیابانی در بخشی از گزارش این بازی با اشاره به مسائل ملی و تاریخی و موضوعاتی مانند مالکیت ابدی ایران بر جزایر سهگانه و اظهاراتی مشابه را درباره کشورهای حاشیه خلیج فارس بیان کرد که گفت تمام این کشورها زمانی متعلق به ایران بودهاند. این نوع سخنان در فضای مجازی بازتاب بسیاری داشت و برخی این صحبتها را تلاش برای جلب توجه و دوری از اشتباهات رایج در گزارشگری او تفسیر کردند. البته که جزایر سه گانه برای همیشه در مالکیت ایران است و خواهد بود، اما با توجه به سابقه خیابانی در ارائه موضوعات متعدد و غیرفوتبالی در گزارش هایش، این اظهارات نیز از نظر مخاطبان، طور دیگری تفسیر شده و آن را اقدامی پوششی و در راستای جبران اشتباهات گزارشگری او عنوان کرده اند.
این صحبتهای خیابانی باعث ایجاد بحثهای بسیاری در شبکههای اجتماعی شد. برخی کاربران آن را نوعی اظهارنظر تلقی کردند که با ماهیت ورزشی مسابقه مرتبط نبود. از دید برخی منتقدان این رویکرد خیابانی که او گاهوبیگاه به آن تمایل نشان میدهد با هدف پوشش ضعفها در اصل گزارشگری است.
دعوای جدید علاقهمندان و خیابانی بعد از شکست سرخپوشان برابر السد شروع شد. عدهای از پرسپولیسیها به نحسی گزارش خیابانی اشاره میکنند و اعتقاد دارند هر وقت او بازی تیم آنها را گزارش میکند نتیجه خوبی برای پرسپولیش رقم نمیخورد. البته که این ادعای سراسر آغشته به خرافه به خیابانی حق میدهد همه اعتراضها به گزارش خود را معتبر نداند.
عدهای دیگر از پرسپولیسیها هم بابت انتقاد جواد خیابانی از ژائو، مهاجم پرتغالی تیمشان شاکی هستند. خیابانی در این بازی به ناآمادگی بدنی و شوتهای ضعیف مهاجم تازهوارد سرخها اشاره و از هزینه بالای پرسپولیسیها برای خرید این مهاجم انتقاد کرد. البته خیابانی به همین مورد بسنده نکرد و از آنجایی که ساعات زیادی از آنتن زنده در طول شبانهروز در اختیارش است؛ خیلی زود به اعتراض هواداران پرسپولیس واکنش نشان داد و گفت به جای اعتراض به گزارشگر، دلال تیم را عوض کنید. خیابانی سپس در اقدامی که لجاجت پرسپولیسیها را بیشتر برمیانگیخت، از مسئولان صداوسیما خواست بازی بعدی پرسپولیس را هم او گزارش کند. هر چند روال شبکه اینطور نیست که یک گزارشگر دو بازی متوالی یک تیم را گزارش کند و بازی پرسپولیس و شمس آذر هم به خیابانی داده نشد.
متاسفانه دور از ذهن نیست که منتظر واکنش خیابانی و ادامه چالش با تلفیقی از کنایهها و دلیلبافیهای او باشیم. اتفاقی که واقعا جایی در رسانهای با گستره بالای مخاطبان فوتبالی ندارد. نکتهای که در درخواست لجبازانه خیابانی نهفته اینکه سالهاست بخش زیادی از هواداران فوتبال و منتقدان به شیوه گزارشهای او معترض هستند. در این میان نه او خود اعتقادی به نقدها دارد و نه صدا و سیما در راستای توجه به نظرات مخاطبانش اقدام موثری انجام میدهد.
شاید ادامه حضور پررنگ خیابانی در گزارش کردن مسابقات مهم او را دچار این ذهنیت کرده که شرایط به نحوی است که او در هر حال یکی از گزارشگران اصلی صدا و سیما باقی میماند و این به جای آن که فرصتی برای تعامل خوب با مخاطب فراهم کند، زمینه ای برای قدرتنمایی لجوجانه تبدیل می شود. خیابانی را اگر فردی خرافاتی تلقی نکنیم، اما قطعا فردی احساساتی است که همین ماجرا در مواردی او را بیش از حد جوگیر می٬کند. او در یک مسیر پر از چالش جلو آمده است. جملات اضافی تر از فوتبال، اصرار بهنظرهای شخصی درست و نادرست، اطلاعات ناقص و قدیمی از فوتبالیستها و حواشی فوتبال آنهم بعد از این همه سال گزارشگری و اینبار اضافه شدن لجاجتهای بیهوده با طرفداران، طبیعتا سیاههای به مراتب سنگینتر را برایش رقم میزند. مدیران تلویزیون هم جملگی نشان دادند خیلی برای مخاطبان ناراضی اعتباری قائل نیستند، در شرایط موجودشان ترجیح بر ادامه روند فعلی دارند. این لوپ تکراری سالهای اخیر است.
صدای گزارشگر و واژهها و عبارتهایش برای توصیف آنچه جلوی چشممان میگذرد وقتی اهمیت پیدا میکند که ارزش افزودهای برای مسابقه داشته باشد وگرنه «در تله آفساید گیر کرده» و «داره وقتکُشی میکنه» را که همهمان میبینیم. افزودنیهای جواد خیابانی موقع گزارش اما از این جنس نیست و انگار از منطق و جهانی دیگر سرچشمه میگیرد که اغلب با رویدادهای اینجهانی در تضاد و تناقض است. حداقل اینکه درکش، سخت است.
سبک ویژه اشتباهات آقای گزارشگر
یکی از نکات قابل توجه در گزارشهای خیابانی اشتباهات آماری و اطلاعاتی است. برای مثال گاهی بازیکنان را با نام اشتباه صدا میزند یا اطلاعاتی غلط درباره پیشینه آنها ارائه میدهد. این امر برای برخی از طرفداران آزاردهنده است زیرا انتظار میرود یک گزارشگر حرفهای اطلاعات دقیق و بهروز درباره تیمها و بازیکنان ارائه دهد. در مواردی مانند جام جهانی و دیگر مسابقات بزرگ مثل همین بازی پرسپولیس و السد این اشتباهات آشکارتر و بیشتر نقد میشوند.
خیابانی به داشتن توصیفات و اصطلاحات خاص و گاهی مبهم شهرت دارد. این توصیفات به جای تفسیر عمقی بیشتر تکراری و سادهاندیشانه به نظر میرسد. علاقهمندان انتظار دارند گزارشگر به تجزیه و تحلیل فنی و توضیحهای دقیقتر درباره جریان بازی بپردازد اما خیابانی گاهی با جملات کلیشهای از تحلیل دقیق و هدفمند خودداری میکند. خب این نشان میدهد او از جامعه آماری مخاطبانی که مجهز به اطلاعات روز هستند؛ عقب افتاده است.
یکی دیگر از ویژگیهای منفی سبک گزارشگری خیابانی اشتباهات زبانی و جملهبندیهایی است که گاهی به طنز تبدیل میشوند. همین باعث شده تا برخی او را نقد کنند که به اندازه کافی دقت نمیکند. این اشتباهات باعث شدهاند که کلیپهای طنز از گزارشهای او در فضای مجازی دستبهدست شوند و نوعی طنز ناخودآگاه پیرامون شخصیت او شکل بگیرد.
خیابانی یاد گرفته چطور جملهای بسازد که با وجود نادرست بودن از لحاظ دستور زبان فارسی مفهوم را به مخاطب منتقل کند و به اینترتیب اهمیت «کلیدواژه» در زبان را به همهمان یادآور شود. تئوریاش این است؛ من میگویم تو حدس بزن. البته این مورد را کاملا ناخودآگاه انجام میدهد، و برایش اهمیت ندارد که واکنش مردم چیست.
نقد دیگر به گزارشهای خیابانی مربوط به تحلیلهای فنی اوست. برخلاف بسیاری از گزارشگران عمدتا جوان که سعی دارند با بهرهگیری از تحلیلهای فنی و تاکتیکی، دیدگاه عمیقتری به مخاطب بدهند، خیابانی معمولاً توضیحات سطحی و سادهای ارائه میدهد که گاهی به نتیجهای منجر نمیشود. در این حالت هم او اصرار میکند سادهانگاریاش را به نتیجه وصلهپینه کند که از دل همین هم جملات عجیبتری خلق میشود.
حرفهای غیرحساس در لحظههای حساس
خیابانی گاهی در لحظات حساس بازی بهجای توصیف هیجانانگیز و هماهنگ با جریان بازی از موضوعات فرعی صحبت میکند. برای مثال در لحظههایی که تیمی در آستانه گل زدن است، ممکن است او همچنان در حال توضیح یک نکته کلی باشد و تمرکز روی صحنه کلیدی را از دست بدهد. این مساله برای بسیاری از مخاطبان ناخوشایند است زیرا انتظار دارند گزارشگر در لحظات حساس با هیجان و توجه کامل بازی را توصیف کند. مخاطب در این حال میماند که سرانجام قرار است این کشتی اطلاعات بیربط و زهوار در رفته در کدام ساحلِ معنا آرام گیرد؛ و البته که زهی خیال باطل.
برخی مخاطبان او را به «بهروز نبودن» متهم میکنند
نسل جدید گزارشگران ورزشی در ایران و جهان رویکردی بهروزتر و دقیقتر دارند. جواد خیابانی گاهی بهدلیل سبک سنتیتر و رویکردش به گزارشگری مورد مقایسه با این نسل جدید قرار میگیرد و برخی مخاطبان او را به «بهروز نبودن» با تکنیکها و اطلاعات روز دنیا متهم میکنند که خب کاملا حق دارند. همچنین خیابانی به استفاده مکرر از برخی جملات و عبارتها عادت دارد که برای برخی از مخاطبان خستهکننده و تکراری است-شاید الآن یاد هادی عامل هم برای شما زنده شود که جمله نخنمای «نان پدر و شیر مادر» را دائم به خورد مخاطبانش میدهد- این تکرارها باعث شدهاند تا بعضی از طرفداران گزارشگری او را به «کلیشهای شدن» متهم کنند.
خیابانی جایی گفته بود: «همیشه میگویم کسی که هزار تا فیلم دیده باشد میتواند درباره یک کارگردان سینما نظر دهد. درباره اجرا هم کسی که خودش یکبار میکروفن را درست و حسابی دستش گرفته باشد یا با میکروفن کار کرده باشد و خوب جملات و کلمات را ادا کرده باشد میتواند در اینباره نظر دهد یا به جملات و کلمات من ایراد بگیرد. باید نوعی قدرت کلام و قدرت بیان حسی داشته باشد.»
اینکه برای نقد نسبت به گزارشگری او هر منتقدی باید یکبار میکرفون به دست گرفته باشد از شیوههای منسوخ مقابله با نقد است. خیابانی فراموش کرده بود در اظهارنظری دیگر به تصمیمات سرمربی تیم ملی تاخته و آنجا انگار نیاز نمیدیده برای نقد حتما باید سابقه حضور روی نیمکت تیم ملی را داشته باشد. اینکه خیابانی تبدیل به بخشی از حافظه نوستالژیک مخاطبان شده امری بدیهی است اما بخش قابل توجهی از همین مخاطبان از گزارشهایش کلافهاند. اواخر سال گذشته جواد خیابانی در یکی از برنامههای تلویزیونی اعلام کرد در حال پیگیری کارهای خود است تا بهزودی بازنشسته شود. او گفت: «این تصمیمی است که سالهاست گرفتم و دارم فکر میکنم که خداحافظی کنم و دیگر نباشم.» این اظهارنظر بارقههایی از امید را در دل هواداران روشن کرد. گرچه جواد خیابانی کمتر از دو ماه بعد، ماجرای بازنشستگیاش را از اساس تکذیب کرد و گفت: «خیلیها برایشان سؤال پیش آمده که چرا من رفتم و برگشتم. من اصلاً نرفتم که برگردم. من گفتم که در حال فکر کردن به بازنشستگی هستم.»
به قول بعضی از بزرگان، هر جا واژه «مردم» را شنیدید اندکی صبر و تامل کنید. به احتمال زیاد گوینده در مسیر مغالطه جز به کل است. متأسفانه سوءاستفاده از این واژه و خواست و سلیقه آنها تنها به یک یا دو گزارشگر و مجری محدود نمیشود و در لابهلای جملات و اظهارات بسیاری از مسئولان هم وجود دارد. آنجاییکه پیمان یوسفی از بازنشستگی جواد خیابانی گله میکند و مدعی میشود مردم با صدایت خاطره دارند و «باید بمانی» سوال اینجاست؛ این فوتبالدوستانی که مجبورند بازی تیم مورد علاقه خود را با گزارش شما ببینند و روی اعصابشان میروید، مردم نیستند؟ همین دو شب پیش، یوسفی در جریان گزارش الکلاسیکو گفت: «صنعت فوتبال مثل گوسفندداری دور ریز ندارد» اوج خلاقیت در تعابیر همکار جواد خیابانی. و البته که برای ماندگاری بیشتر خود باید هم از بازنشستگی همکارش ناراحت باشد.
نکته حائز اهمیت اینکه خیابانی نهتنها بازنشسته نشد بلکه حضوری بدون وقفه در تلویزیون دارد. حالا خیابانی به جزء جدانشدنی شبانهروزی برنامههای صداوسیما تبدیل شده؛ از این شبکه به آن شبکه از برنامههای صبحگاهی تا ویژه برنامههای فوتبالی که تا پاسی از شب ادامه دارد.