معمایِ عارف در روزگار پساپارلمانی
محمدرضا عارف مهره کلیدی روزهای خرداد ۹۲ جناح چپ، این روزها به معمای ۱۴۰۰ تبدیل شده است و از هر گوشهای زمزمهای درباره پشت پرده سکوت عارفانه این روزهایش به گوش می رسد و گویی قرار است رمزگشایی از این معما در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری عملیاتی شود.
به گزارش کیوسک تایمز و به نقل از خبرآنلاین، نه انتخابات ۱۴۰۰ انتخابات ۹۲ است و نه عارف، عارف هشت سال پیش؛ آن زمان که بعد از چندسال گوشهنشینی، اصلاحطلبان تصمیم گرفتند وارد کارزار انتخابات شوند تنها نقطه امیدشان، آیت الله هاشمی رفسنجانی بود اما همینکه خبر ردصلاحیت او یک روز قبل در روزنامه کیهان منتشر و روز بعد رسما اعلام شد، سکوت سنگینی جبهه اصلاحات را فراگرفت؛ بعد از آن بود که محمدرضا عارف معاون اول سید محمد خاتمی به عنوان تنها گزینه روی میز مطرح شد و البته حسن روحانی گزینه پنهانی بود که لحظات آخر نهایی شد.
آن روزهای سال ۹۲، عارف اگر نگوییم به عنوان ناجی بلکه به عنوان یک روزنه و نقطه امیدی در جریان اصلاحات مطرح بود. او رویای ریاست جمهوری را در میتینگهای انتخاباتی شلوغ و دست در دست همسر دنبال می کرد. «زندگی آبرومندانه و شرافتمنداته در سایه کشورداری خردمندانه» شد شعار انتخاباتی عارف اما سرنوشت این شعار به خیابان پاستور ختم نشد و آن گزینه پنهان شد راه تنفس اصلاح طلبان بعد از سال ها انزوا و دوری از قدرت.
بهارستان و قصهای تازه
هرچند داستان محمدرضا عارف و انتخابات سال ۹۲ آخر خوشی برایش رقم نزد و در نهایت با نامه سید محمد خاتمی مجبور شد به نفع حسن روحانی از خیر کرسی ریاست جمهوری بگذرد اما پایان این ماجرا اتفاق تازهتری را برای او رقم زد. یک سال و نیم بعد از یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری اصلاحطلبان عارف را به پاس همراهیاش در سال ۹۲ سرلیست اصلاحطلبان تهران برای انتخابات مجلس کردند.
عارف هم که چندان از این وضعیت بدش نمیآمد وارد میدان رقابت شد. همان سال تازه برجام امضا شده بود و اولین بارقههای امید برای تغییر شرایط و فردایی بهتر در دل مردم جوانه زد همین موضوع موجب شد تا انتخابات اسفند ۹۴ با نرخ مشارکت ۶۲ درصد کار را به نفع اصلاحطلبان و لیست امید تمام کند و محمدرضا عارف بیشترین رای را به دست بیاورد.
حالا وقت بازی با کارتهای سیاست در میدان پارلمان بود بازیهایی که یا عارف قواعد آن را نمیدانست یا آنقدر در نقش دانشگاهی بودن خود غرق شده بود که نتوانست بازی را به نفع فراکسیونی که راستش را به عهده داشت و یا به کام یک میلیون و ششصد هزار نفری که به او رای دادند تمام کند.
اولین قاعده بازی پارلمان استفاده از قدرت لابی بالا است موضوعی که نه عارف اهل آن بود نه از نیروهای کاربلد در این زمینه استفاده کرد نتیجه بازی پر از ایراد او باختن غائله به طیف اصولگرایان میانه رو و باخت۴ ساله به علی لاریجانی در رقابت بر سر کرسی ریاست که سودای آن را در سر داشت.
اما بازی دوم که عارف چندان از آن استقبال نکرد تریبونی بود که بعد از سالها به دست اصلاحطلبان افتاده بود اما دریغ از استفاده به موقع از آن؛ چهارسال گذشت اما معدود دفعاتی بود که رئیس مجمع نمایندگان تهران، رئیس فراکسیون امید و رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان پشت تریبون قرار بگیرد و به قول اسحاق جهانگیری (در مناظرههای انتخاباتی سال ۹۶) نماینده جریانی باشد که از همه چیز محروم شده بود؛ عارف کمتر سخن میگفت و با وجود نقدهای فراوان از این سکوتش سرسختانه و مجدانه حمایت میکرد. حرفش هم این بود که «وقتی با یک تلفن میتوانم کاری را درست کنم چرا با سر و صدا این گره را کورتر کنم»
تصمیم عارف صدای همه را در آورد
کمکم ایرادات بازی عارف در میدان پارلمان انتقادات اطرافیان به ویژه حزب کارگزاران را به دنبال داشت تا آنجا که آخرین اجلاسیه مجلس دهم به سیلاب نقدها علیه عارف بدل شد؛ در آن مقطع محمدرضا عارف که در این چهار سال مهمترین رقیب علی لاریجانی برای کرسی ریاست به حساب میآمد در اخرین سال به جای آنکه وارد تعامل با طیف نزدیک به لاریجانی شود دوباره از قاعده لابی فاصله گرفت و میدان را برای پیروزی اصولگرایان باز کرد. داستان با آن پایان خوشی که عارف برای خودش تصور کرده بود فاصله زیادی داشت و در نهایت کرسی نائب رئیسی دوم که در این سه سال با آرایی لغزنده نصیب علی مطهری شده بود در آخرین سال با پاس اشتباه رئیس فراکسیون امید به طیف رقیب واگذار شد.
این اتفاق آنقدر برای اصلاحطلبان گران تمام شد که غلامحسین کرباسچی در انتقاد و کنایه به عارف گفت: « به نظر میرسد برخی از افرادی که در جریان اصلاحطلبی هستند این پیشتازی آقای مطهری را در شرایطی که خودشان همیشه ساکت بودند تا جایی که به برخی از آنها گفته شده بود تا به حال در این مدت نمایندگی یک فوت هم در این میکروفن خود نکردهاید را به ضرر خود میدیدند.»
عارف و تصمیمات پسا پارلمانی
محمدرضا عارف که به قول خودش بسیاری از انتقادات تند و تیز را سوی خودیها در این سالها تحمل کرده بود، کمکم سکوتش را برای رسیدن به عاقبتی خوشتر به کار بست؛ اولین اتفاقی که هرچند پیشبینی میشد اما در آخرین دقایق هم انتظار میرفت به گونهای دیگر عمل شود موضوع کنارکشیدنش از انتخابات مجلس یازدهم بود؛ آذر ماه بود که زنگ ثبت نام برای انتخابات مجلس یازدهم به صدا درآمد؛ ناامیدی مردم از عملکرد چند ساله اصلاح طلبان در پارلمان، مشکلات اقتصادی و حوادث آبان ۹۸ و… رخوت و بی رمقی مضاعفی را در اردوگاه چپ حاکم کرده بود.
با این وجود توصیه سید محمد و خاتمی و حتی تماسهای تلفنیاش با وزرای دولت و سیاسیون اصلاحات از مجید انصاری تا شهیندخت مولاوردی و علی صوفی را راهی وزرات کشور کرد تا برای یازدهمین انتخابات مجلس اعلام آمادگی کنند؛ هرچند این انتخابات غایبان زیادی داشت اما غیبت محمدرضا عارف در جریان انتخابات اسفند ۹۸ مانند یک چراغ چشمکزن واضح بود؛ به هر صورت عارف تصمیمش را گرفته بود تا بر خلاف سال ۹۲ زیربار حرف خاتمی نرود و با علم به اینکه شانس پایینی برای بازگشت به پارلمان دارد، به قول معروف در اوج خداحافظی کند تا یک سال و اندی دیگر وارد میدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری شود.
تصمیمات بدون مشورت و شوک آور عارف اما به نادیده گرفتن نظر بزرگان اصلاحات برای حضور حداکثری همه اصلاح طلبان در جریان انتخابات مجلس ختم نشد. او که در همه این سالها به لطف تعارفات و احترامات در جریان اصلاحات، ریاست شورایعالی اصلاحات را نیز عهده دارد بود و از قضا آن جایگاه هم برایش نقدهای زیادی را سبب شده بود، به یکباره در روزهایی که نقدها بالا گرفته بود به جای گزارش دهی و رفع نواقص این شورا نامه استعفا را راهی این شورا کرد و دوماه بعد از آنکه نائب رئیسش در شورای عالی سیاستگذاری استعفا داد او هم چند روز پیش از این پست انصراف داد و استعفا کرد.
خبر استعفای عارف در شرایطی علنی شد که برخی زمزمه های علنی و پشت پرده حکایت از عزم آقای نماینده سابق برای آمدن به کارزا انتخاباتی ۱۴۰۰ داشت. آنهم در روزهایی که اصلاح طلبان در بیم و امید فرستادن یا نفرستادن کاندیدا به میدان رقابت هستند و نگرانی ها از بابت روند بررسی صلاحیت ها بیش از گذشته شده است اما گویی عارف که همواره بی دغدغه ردصلاحیت به شورای نگهبان چشم دوخته است، قرار است ۱۴۰۰ بازگشتی دوباره به میدان رقابت داشته باشد. اما آیا اینبار اصلاح طلبان به مانند سال ۹۲ او را گزینه روی میز می دانند؟
عارف در قاب ۱۴۰۰
حالا دیگر با یک مرور ۷ ساله میتوان به خوبی حس کرد، محمدرضا عارف در نقطه ۱۴۰۰ اصلا مشابه عارف سال ۹۲ نیست. هشت سال پیش وقتی تازه اسمش به عنوان گزینه اصلاحطلبان برای انتخابات ریاست جمهوری بر سر زبانها افتاده بود کسی از رفتارهای او در سیاسیترین بزنگاهها خبر نداشت؛ مناظرههای انتخاباتی هم که در آن سال به راه افتاده بود نشان نمیداد سکوتی اینچنین سنگین دوران نمایندگی عارف را در بر بگیرد؛ اما ۱۴۰۰ دیگر اکثریت بدنه اصلاحات، با چم و خم نماینده سابق تهران آشنا هستند.
با این وجود او برای رسیدن به پاستور از خیر ریاست شورایعالی سیاستگذاری گذشته است. با این وجود دیگر حتی در بدنه اصلاحات نیز حامیانش چندان به مناسب بودن او برای کرسی ریاست جمهوری اعتماد ندارند و بعید است حمایت از او در سال ۱۴۰۰ رنگ و بویی از حمایت ها در سال ۹۲ داشته باشد.