نسل فراموششده در تلویزیون
دوست داشتم صبحی باشم، چون وقتی بعدازظهری بودم و تا به خانه میرسیدم، برنامه مورد علاقهام شروع شده بود، برنامهای که بخشی از نوجوانها، پای ثابت تماشاکردنش بودند. «نیمرخ»؛ برنامهای که پر از حرف بود و پر از دغدغه برای نوجوانهایی که میخواستند تازه معنای زندگی را درک کنند. درست برعکس این روزها که شاید برای این قشر نه برنامهای داریم و نه حتی هدفی برایشان متصور هستیم.
به گزارش کیوسکتایمز و به نقل از روزنامه فرهیختگان، البته فقط «نیمرخ» نبود. برنامههای دیگری هم داشتیم، مثل «اکسیژن» که شهاب حسینی آن را اجرا میکرد و بعد در دهه ۸۰، برنامه «کولهپشتی» که فرزاد حسنی اجرای آن را بهعهده داشت و مثل دو برنامه قبلی، آن برنامه هم دوست داشتنی بود و مخاطبان زیادی داشت.
در روزگار نفوذ شبکههای اجتماعی بر زندگی نوجوانهای ایرانیها ساختن برنامه برای این قشر سخت شده است، اما همه اینها نباید بهانهای، برای نساختن برنامههایی ویژه نوجوانها باشد.
نیمرخ
شاید نیمرخ را بتوان نقطه شروعی برای آغاز برنامههای نوجوان در تلویزیون دانست. برنامهای که هنوز هم بعد از دو دهه مجموعهای نامآشنا در تاریخ سیمای نوجوان است. برنامهای که اوایل حتی اسم هم نداشت و مجری چشم در چشم مردم از آنها درخواست کرد که آنها اسمی برای برنامهشان انتخاب کنند و درنهایت بین همه نامزدها، «نیمرخ» پیروز این نظرسنجی شد.
نیمرخ که پخش آن از اوایل دهه ۷۰ شروع شد، بهقدری بین مخاطبان نوجوان جا باز کرد که تا اوایل دهه ۸۰ میهمان خانههای مردم بود. بسیاری نیمرخ را با اجرای «امیرحسین مدرس» میشناسند؛ اما نوجوانهای دهه شصتی، به خاطر دارند که شروع این برنامه با اجرای «کامیار اسماعیلی» بود.
کامیار اسماعیلی درباره اجرا در این برنامه میگوید: «سال ۷۳ برای «نیمرخ» به کارگردانی محمد حسنزاده انتخاب شدم. من خیلی دوست نداشتم مثل بقیه اجرا کنم و علاقهمند بودم اجرای متفاوتی داشته باشم. در اجرای آن زمان هم من طبیعتا از تئاتر کمک گرفته بودم. یادم میآید، زندهیاد رضا صفدری که «شبهای تابستان» را اجرا میکرد، زندهیاد منوچهر نوذری، حسین پاکدل گوینده پخش شبکه یک بود، محمود شهریاری هم مسابقات تلویزیونی را در آن زمان به عهده داشت. من اجرای این بزرگواران را واقعا دوست داشتم، اینها پیشکسوتهای اجرا هستند و خواهند ماند اما معتقد هستم هر کسی در هر کاری اگر میخواهد تاثیرگذار باشد باید سبکی بدیع داشته باشد و فرقی هم نمیکند چه کاری انجام میدهد، باید در هر حرفهای که هست امسالش با سال قبل فرق کند. ممکن است این نگاه آرمانگرایانه باشد اما تا نگاه ما آرمانگرایانه نباشد، نمیتوانیم کار خلاق و متفاوتی انجام دهیم. من با این نگاه کارم را شروع کردم و سعی کردم اجرایم متفاوت باشد. در برنامه «نیمرخ» خواستم از کلیشه غالب اجرای خشک و رسمی خارج شوم که این اتفاق هم افتاد. این نتیجه تلاش من و البته حمایت کارگردان و عوامل برنامه بود چون باید پذیرش این تفاوتها از طرف گروه هم وجود میداشت. هر زمان که اجرا داشتم شب قبل با خود فکر و تمرین میکردم و همه فکر و ذهنم این بود که چگونه کار متفاوتی انجام دهم. به هرحال خلاقیت هیچگاه کار آسانی نبوده است. حتی حفظ کردن متون چندین صفحهای پلاتوهای برنامه هم کار آسانی نبود.»
مطمئنا شیرینترین و بانمکترین شخصیت این برنامه تلویزیونی که آن را بیشازپیش در ذهن ماندنی میکرد، «فهفه» با اجرای «حسین رفیعی» بود. کافی است تا کلکلهای او را با امیرحسین مدرس مرور کنید. کاراکتری که رفیعی بعدها اعلام کرد که آن را از شخصیت یکی از دوستان دوران کودکیاش الهام گرفته است. برای اینکه لحن شیرین این کاراکتر را تجسم کنید، سری بزنید به قرار معروف ۷۷/۷/۷ یا به قول فهفه، «هپت هپت هپتاتوهپت»! نیمرخ علاوهبر یک برنامه گفتوگومحور تلویزیونی، برای خیلیها سکوی پرواز بوده و آنها را به تلویزیون معرفی کرده است و حتی برخی از طریق مسابقه خانه فرهنگ نیمرخ مجری شدند.
دخترا سیب گلابند
«دخترا سیب گلابند» برنامه گفتوگومحوری که با تیتراژ و شعر دوستداشتنیاش با صدای «مجید اخشابی» معروف شد و سال ۸۳ با اجرای نیلوفر امینیفر و سحر رضوی و شیوا بلوریان روی آنتن رفت. برنامهای خاص دختران جوان با حسوحال دخترانه هم آن را اجرا میکردند و رقیب نسخه پسرانه خود بود که البته در این رقابت پیروز بود و مدتها بعد از توقف برنامه پسرانه، به کار خود ادامه داد.
پسران ایرونی
اگر در دهه ۷۰ و ۸۰ از مخاطبان برنامههای نوجوان بهحساب میآمدید باید میدانستید که برای تماشای برنامه موردنظرتان تا عصرگاه منتظر بمانید، اما برنامه«پسران ایرونی» برنامهای بود که در زمان شروعش بهجای ساعات پایانی روز این بار در صبحهای تابستان میهمان خانههای مردم بود. برنامهای که انگار با نسخه دخترانهاش رقابت و کل کلی تنگاتنگ داشت که همین موضوع «دخترانه» و «پسرانه» بین نوجوانهای آن زمان به جذابیت بیشتر آن کمک میکرد. برنامهای که اجرای آن را«جواد مولانیا» برعهده داشت. مجریای که با وجود شروع پرشورش در قاب سیما اما در سالهای بعد حضور پایداری از او در تلویزیون ندیدیم. اما اتفاقی که حالا شاید بعد از ۱۰ سال جالب بهنظر برسد پخش آیتمی هفت دقیقهای به نام «زیر تیر چراغبرق» بود که گزارشگری جوان در محلههای مختلف شهر با نوجوانهای شیطان آن محله در مورد موضوعی خاص گپ میزد و آن گزارشگر جوان کسی نبود جز«احسان علیخانی.»
اکسیژن
سال ۱۳۷۷، برنامه نوجوانانه دیگری در تلویزیون شروع شد، برنامهای که میخواست متفاوت از برنامههای قبلی باشد و راه جدیدی را آغاز کند. «اکسیژن» با اجرای شهاب حسینی، به یکی از برنامههای پرمخاطب تبدیل شد. اکسیژن هم مثل بقیه برنامههای گفتوگومحور رسانه ملی، با معرفی یک مجری جوان، او را به جمع بازیگران سینما و تلویزیون اضافه کرد. مردم برای اولین بار «شهاب حسینی» را در قامت یک مجری در قالب این برنامه دیدند؛ گرچه این اولین حضور شهاب حسینی بهعنوان مجری نبود و قبل از آن هم او اجرای برنامههای دیگری را به عهده داشت اما اولین بار بود که بهصورت جدی دیده میشد و برای نوجوانان برنامه اجرا میکرد. او درباره اجرای این برنامه در گفتوگویی گفته بود: «آقای رسولی که تهیهکننده برنامه «اکسیژن» بودند از عزیزترین دوستان و درواقع میشود گفت از اساتید اولیه من در زمینه کاریام هستند. «اکسیژن» تجربه خوبی بود که با هم داشتیم و یاد و خاطره آن همیشه برایم زنده است. مهر آقای رسولی همیشه در دل من است. اکسیژن اولین برنامهای نبود که من آن را اجرا کردم اما مخاطبان این برنامه چون قشر نوجوان بودند، خیلی بیشتر از برنامههای قبلی بود و همین مساله باعث شد تا اکسیژن یکی از برنامههای خوبی باشد که در ذهنم ماندگار شود و همیشه بهعنوان یک اتفاق خوب از آن یاد کنم. یادم میآید که یکی از دوستانم به من گفت: »آقای رسولی برنامهای را برای شبکه ۲سیما تهیه و تولید میکند به اسم «اکسیژن» و برای انتخاب مجری آن تست میگیرد. بین ۱۵۰ نفر در تست شرکت کردم و به لطف خدا که همواره همراهم بوده انتخاب شدم. به این ترتیب کار من در تلویزیون شروع شد. آن برنامه خیلی موفق بود. در آن زمان امیرحسین مدرس و کامیار اسماعیلی در برنامه «نیمرخ» این راه را هموار کرده بودند و ما در برنامه اکسیژن یکسری موزیکهای پاپ و رپ کار کردیم که خیلی باعث جذابیت برنامه شد.»
سلام بهار
نام «سلام بهار» بیشتر برای دهه هفتادیها آشناست. برنامهای که دو نوجوان شروشور با متلکها و شوخیهای خاص سنشان مخاطبان همسنوسال را پای تلویزیون میخکوب میکردند. «کیوان ساکت» ۱۸ ساله و «محسن افشانی» ۱۹ ساله دو مجری نوجوان برنامه هر روز ساعت ۱۸ به قاب تلویزیون میآمدند و با شوخیهای خود نهتنها مخاطبان که عوامل پشتصحنه را گاهی وادار به خنده میکردند. برنامهای که با این شعر آغاز میشد و کلی طرفدار پیداکرده بود: «این روزا حال و هوات بهاریه/ نوجوونی فصل بیقراریه. «الهه کسمایی»، تهیهکننده و «معصومه جعفری»، کارگردان برنامه «سلام بهار» بودند. محسن افشانی پس از این کار به رسانه معرفی شد و خیلی زود وارد کار بازیگری شد؛ اما کیوان یا به قول خودش ساکتاف ترجیح داد در کار اجرا و بهویژه اجرا برای نوجوانان باقی بماند.
کوله پشتی
شاید به سختی بتوان این برنامه را جزء برنامههای ویژه نوجوانها قرار داد. ولی ابتدای کار برنامهسازان «کولهپشتی» برنامهای ویژه نسل نوجوان بود. «کولهپشتی» با مصاحبههای جنجالیاش، توانست مخاطبانش را راضی نگه دارد. این برنامه هر فصل که ساخته میشد، به لحاظ خطوربطهای محتوایی تغییراتی داشت. در فاصله تابستان ۱۳۸۳ تا تابستان ۱۳۸۶، در چهار سری برای شبکه سه سیما پخش شد. کارشناسان حوزه رسانه موفقیت این برنامه تلویزیونی را در عوامل متعددی همچون مجری این برنامه، ریتم تند موسیقی و تیتراژ این برنامه و موضوعات و افراد دعوتشده در این برنامه میدانند. اجرای این برنامه را فرزاد حسنی بهعهده داشت و شاید یکی از متفاوتترین برنامههایی بود که او اجرا کرد. افراد دعوتشده در این برنامه افرادی بودند که یک ویژگی خاص داشتند. میهمانانی که به برنامه «کولهپشتی» میآمدند، معمولا با توجه به اجرای فرزاد حسنی، گفتوگوی جذابی میشد اما چند برنامه بسیار پرمخاطب شد. برنامهای که علیاکبر ولایتی، وزیر اسبق امور خارجه حضور داشت، یا برنامههایی که با نفرات اول کنکور صحبت میکرد. اما آنچه باعث رونق این برنامه شد پخش مصاحبه با فردی به نام خانم آرین بود کسی که دین اسلام را انتخاب کرده بود و این مصاحبه بارها و بارها در شبکههای مختلف بازپخش شد.
شاید یکی از دلایل موفقیت این برنامه، حضور فرزاد حسنی بود، کسی که طرز حرف زدن، نشستن و سایر حرکاتش بهگونهای بود که برخی این برنامه را فقط و فقط به خاطر مجری آن نگاه میکردند. او در اجرای برنامهها مهارت زیادی داشت، مخصوصا وقتی میخواست فرد مقابل را به چالش بکشاند و اتفاقا همین چالش کشیدنهای او باعث شد تا برنامه «کولهپشتی» برای همیشه تعطیل شود. فرزاد حسنی در یکی از برنامههایی که با احمدرضا رادان، فرمانده انتظامی تهران داشت به عملکرد پلیس در جریانی اعتراض کرد و همین امر باعث حذف موقت او از برنامه و جایگزینی او با امیرحسین مدرس و نهایتا تعطیلی برنامه پس از چند قسمت شد. خسرو نقیبی یکی از نویسندگان برنامه در این باره میگوید: « اتفاقی که باید میافتاد، افتاد گمانم. باید ثابت میشد که حتی با «یک» برنامه نزدیک به آنچه میخواستیم میشود به صفحه اول روزنامهها رفت و باید فرق اجرای خوب و بد مشخص میشد. فرزاد را چه دوست داشته باشید و چه نه، اجرای شب ۳۰ تیر در حافظه تاریخ ثبت شد و یک مقیاس در اجرای تلویزیونی به دست داد که چندان شیشهای نیست و فکر نمیکنم به این زودیها بشکند.»
رنگینکمان
احتمالا نام برنامه «رنگینکمان» شما را بیشتر به یاد نسخه کودکانه آن بیندازد؛ اما در مقطعی شبکه پنج سیما(شبکه تهران) ویژه نوجوانان آن را روی آنتن میبرد. یکی از مجریان این برنامه که حالا بهعنوان یک بازیگر بیشتر او را میشناسیم، «صابر ابر» بود. ابر در کنار خاله نرگس و «عمو افشین»، این برنامه را اجرا میکرد. بچهها او را به نام «عمو نیما» میشناختند و میتوان گفت رنگینکمان با ورود این مجری جوان وارد مرحله جدیدی شد و حالوروز پرانرژیتری به خود گرفت. «علیاکبر ذاکری» تهیهکننده این برنامه تلویزیونی بود.
محرمانه
چند سالی هست که تلویزیون، راه ارتباط با نوجوان ایرانی را گم کرده است. البته در این سالها چند مورد تلاش کمتر دیده شده هم داشته است. نمونه اخیرش سریالی به نام «محرمانه» بود که از خردادماه سال گذشته پخش شد. فصل اول مجموعه تلویزیونی«محرمانه» در ۲۶ قسمت بهصورت اپیزودی ساخته شده بود و هر قسمت از آن یک موضوع از دغدغههای نوجوانان امروزی را در قالب طنز بیان میکرد. در این مجموعه بازیگرانی مانند حسین رفیعی، ساناز سماواتی و حسین خواجوی حضور داشتند و نوجوانهای نابازیگر هم بهعنوان سوژههای اصلی این قصهها بودند. تولید برنامه برای نوجوان دهه ۸۰ سختیهای خاص خودش را دارد بهویژه که هنوز تصویر صحیحی از این نسل بین برنامهسازان شکل نگرفته است. عطا پناهی تهیهکننده «محرمانه» در مورد سختیهای ساخت برنامه برای نوجوانها گفته است: «باید به نوجوان نگاه کاملا تخصصی داشته باشیم و کارکردن برایشان خیلی پیچیده است؛ برای اینکه تقریبا نمیتوانیم بگوییم هر دهه نسل از نظر روحی عوض میشود، بلکه هر یک سال در میان یکبار روحیه، ذائقه و سلیقهشان در محصولات رسانهای عوض میشود و بهنظرم سطح توقعشان بالا رفته است چون با شدت خیلی زیاد در فضای مجازی محصولات مختلف را میبینند و وقتی محصولات مختلف با این همه تنوع به سمتشان سرازیر میشود، کار من برنامهساز خیلی سخت میشود و باید بیشتر تلاش کنم تا برنامهام همسطح آنها شود.»